خلاصة:
بازنگری و تشکیک در مقبولات و مشهورات پژوهشهای ادبی، از جمله روشهائیست که میتواند همواره بما این اطمینان را بدهد که پژوهشها و تحقیقات علمی ما درمسیر درست پیش میرود. نامبرداری نیما یوشیج بعنوان «پدر شعرنو» نیز یکی از این مشهورات است و یقینا اینک زمان آن فرا رسیده که مورد امعان نظر دوباره قرار گیرد؛ چرا که در وضعیّت کنونی آنچه شعر نو نامیده شده باندازه کافی فرصت و امکان عرضه توانمندیهای خود را داشته است. پرسش اصلی این پژوهش اینست که آیا این لقب برای نیما، بدرستی بکار میرود یا خیر؟ یعنی آیا واقعا نیما «پدر شعر نو» است یا تنها یکی از کسانی است که در تحکیم و ترویج شعر نو کوشیدهاند؟
ملخص الجهاز:
کسانی کـه فـضای بحـث و بررسـی درباره شعر نو را آشفته کرده اند این حقیقت که منظومة افسانه ، ساختاری سست و ضـعیف دارد را به سمت این جمله سوق داده اند که او در این منظومه نشان میدهد که قدرت تقلیـد بسیار اندک ونیروی خلاقیت بسیار زیادی دارد (آرین پور ١٣٧٩: ٣٥٥/٢) نیما با شعر «افسانه » در عرصه ادبیات پارسی ظاهر میشود و تأییدکننـدگـانش او را «شـاعر افسانه » میخوانند ومعتقدند که با سرودن افسانه ، نیما اولـین گـام بـرای نـوآوری درشـعر را برداشت ؛ حال ببینیم «افسانه » چگونه شعریست : افسانه از لحاظ مضمون یک گفتگوی عاشقانه است و از لحاظ قالب ، اگر چه پذیرنـدگانش آن را انقلاب نامیده اند ولی در حقیقت نوعی مـسمط یـا مربـع ترکیـب اسـت ، وزن کـاملا عروضیست و قافیه ها هم در جایگاه سنتی و همیشگی خود قرار دارند: در شب تیره دیوانه ای کاو دل به رنگی گریزان سپرده در دره ی سرد و خلوت نشسته همچو ساقه ی گیاهی فسرده میکند داستانی غم آور بس کن از پرسش ای سوخته دل بسکه گفتی دلم ساختی خون باورم شد که از غصه مستی هر که را غم فزون ، گفته افزون عاشقا تو مرا میشناسی از دل بی هیاهو نهفته من یک آواره آسمانم وز زمین و زمان باز مانده هر چه هستم بر عاشقانم آنچه گوئی منم و آنچه خواهی من وجودی گنهکار هستم خواندة بیکسان گرفتار بچه ها را به من ما در پیر بیم ولرزه دهد درشب تار من یکی قصه بی سروبن که این شعر از لحاظ قالب ، تازه نیست و با مختصری تغییـر، در طـول تـاریخ شـعر، رواج داشته است مثلا مربع ترکیب نیز تقریبا همین حالت را دارد جز اینکه بیت برگردانها بجـای یک مصراع یک بیت هستند یعنی تفاوت دو قالب ، فقط در اینست که در مربع ترکیب ، پس از هر دو بیت ، یک بیت جداکننده می آید، ولی در شعر نیما، یک مصرع جد کننده مـی آیـد، همین و بس .