خلاصة:
این پژوهش به بررسی نقش تصوف و عرفان اسلامی در گسترش اسلام در جهان مالایی پرداخته است. تصوف و عرفان اسلامی را نمیتوان از حیات دینی مسلمانان مالایی جدا کرد. مناطق مالایی که امروزه شامل کشورهای برونئیِ، اندونزی، مالزی، سنگاپور، بخشهای جنوبی تایلند و فیلیپین میشود، پیش از ورود اسلام، این منطقه در سیطره ادیان بومی (آیین شمنی و انیمیسم) و هندی (بودایی و هندویی) بود. اسلام در حدود سدة هفتم/ سیزدهم در این منطقه ظهور و گسترش یافت و صوفیان در اسلامی شدن این منطقه نقش مهمی ایفا کردند. آنچه مهم است نحوة تبلیغ اسلام در این مناطق از سوی صوفیان است که اسلام را در این مناطق به گونهای تبلیغ کردند که با ارزشها و فرهنگ بومی کمتر تعارض داشته باشد. در واقع اسلام عرفانی با انعطاف و روح تساهل و مدارا، این ظرفیت را پدید آورد که مفاهیم و ارزشهای مشترک فرهنگی برجسته شود و امکانات و ظرفیتهای فرهنگ بومی در خدمت گسترش اسلام قرار گیرد.
ملخص الجهاز:
پرسشهای تحقیق: (1) واژه «حب» در گفتمان فرهنگی عصر جاهلی، غالبا در چه معنایی به کار میرفته است؟ (2) تحول گفتمان فرهنگی / اعتقادی جاهلیت به صدر اسلام و در عرفان اسلامی، در معناشناسی واژه حب، چه تأثیری داشته است؟ فرضیه تحقیق: دلالت معنایی واژه حب در قرآن کریم نسبت به گفتمان عصر جاهلی، دچار تحول معناشناختی واضحی شده است؛ دلالت معنایی واژه مزبور در فرهنگ پیش از نزول (= عصر جاهلی) در «عشق و دلدادگی» نسبت به دلدادهها و محبوبهها یا قبیله و ملزومات زندگی صحرانشینی خلاصه میشد، اما در متن قرآن، نخست آنکه معنای عشق و بیان ارتباطات بین زن و مرد، با هدف رسالت پیامبر(ص) متناسب نبود، به همین دلیل، چنان معنایی نیز از آن در قرآن کریم استفاده نشده است؛ و دوم اینکه حوزه معنایی واژة «حب»، در طی زمان بسط یافت و معانی دیگری همچون «ترجیح دادن»، «ایثار کردن»، «نیازمند بودن» و...
(گیب، 1380: 23) همچنان که در ابتدای مقاله نیز تصریح شد، گفتمان زبان / معناشناختی صدر اسلام و عرفان اسلامی (با محوریت قرآن کریم) نسبت به عصر جاهلی، «تغییر در زمانی معنا»ست؛ نکتهای که باید بدان دقت شود آن است که در صدر اسلام، تعالیم قرآنی برای تمام مسلمانان، وجه غالب و تعبیر اصلی محسوب گردید (و این رویه، تا کنون نیز ادامه دارد) به همین علت، تعبیر قرآن از یک واژه یا اصطلاح، به عنوان تعبیر و معنای معیار، سایر تعبیرات پیش از خود را یا منسوخ ساخت یا تحت الشعاع قرار داد؛ گفتمان جدید فرهنگی / عقیدتی نیز بر این حالت، تأثیر مضاعف گذاشت و در مدتی کوتاه- حدود یک ربع قرن- سبب شد، تحول معناشناختی شگرفی در زبان و اندیشة مسلمانان و جامعة اسلامی پدید آید.