خلاصة:
زمینه و هدف: پرخاشگری در دوره کودکی و نوجوانی عامل خطری برای ابتلا به سو مصرف مواد، بزهکاری، و خشونت در بزرگسالی است. از آن جا که یکی از عوامل سبب شناسی پرخاشگری در این دوره، فقدان مهارت حل مسئله است، بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله از طریق داستان بر پرخاشگری دانش آموزان و همچنین مقایسه این روش با روش معمول آموزش مهارت حل مسئله با کمک راهبردهای ارائه شده توسط دیزوریلا انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر، شبهآزمایشی و از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری نیز شامل تمامی دانشآموزان پسر مقطع پنجم و ششم دبستان در شهر تهران در سال تحصیلی 93-94 بوده است. نمونه مطالعه، 36 دانشآموز پرخاشگر از جامعه مذکور بودند که بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه، جایدهی شدند. گروه های آزمایش طی 10 جلسه یک ساعته، تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل دادهها از آزمون کوواریانس یکمتغیره و چندمتغیره استفاده شد.
یافتهها: یافتههای حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که اثربخشی هر دو روش بر میزان پرخاشگری آزمودنی ها معنادار بوده است، اما آموزش مهارت حل مسئله از طریق داستان بر کاهش میزان پرخاشگری (0/001P<، 8/78F=) پرخاشگری فیزیکی (0/001>P)، و خصومت (0/001>P) آزمودنیها نسبت به روش دیگر، موثرتر بوده است. همچنین بین میزان خشم در بین سه گروه، تفاوت معناداری یافت نشد.
نتیجهگیری: بنا بر یافتههای پژوهش حاضر میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که داستان ها به دلیل جذابیت محتوایی و بار هیجانی بهراحتی به یاد آورده شده و توجه آزمودنیها را به خود جلب میکنند و باعث می شوند که جلسات درمان، جذابیت بیشتری برای کودک داشته باشد. از سویی دیگر، داستان ها قادر به آموزش بازسازی شناختی و به چالش کشیدن افکار خودآیند کودک هستند که در نتیجه باعث تسریع فرایند یادگیری و به کارگیری مهارت های آموخته شده می شوند.