خلاصة:
زمینه و هدف: کودکانی که بدسرپرست هستند، آسیبهای روان شناختی گوناگونی را در سال های بعد تجربه می کنند. این کودکان از بستر تحولی نامناسبی برخوردارند که آنها را مستعد ابتلا به آشفتگیهای روانشناختی و هیجانی میسازد. به همین دلیل به کارگیری درمان های روانشناختی مناسب برای آنها بسیار ضروری است. در همین راستا هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی نظم جویی شناختی هیجان بر دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست بود.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. در این پژوهش جامعه آماری را تمامی دانشآموزان 12 تا 16 ساله بدسرپرست دوره اول متوسطه شهر اصفهان در سال تحصیلی 97-1396 تشکیل میدادند. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از جامعه مذکور بودند که با روش نمونهگیری غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند و در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. سپس گروه آزمایش مداخله نظم جویی شناختی هیجان را در 8 جلسه 90 دقیقهای طی دو ماه و نیم دریافت کردند، در حالی که گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکرد. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه مهار هیجانی (راجر و نشوور، 1987) و آزمون دانش هیجانی (ایزارد و همکاران، 2003) بود. دادههای حاصل از پژوهش با آزمون تحلیل کواریانس و نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان داد که نظم جویی شناختی هیجان بر دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست مؤثر بوده است (0/001>p)؛ بدینصورت که این درمان توانسته دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست را بهبود بخشد. اندازه اثر بهدست آمده نیز حاکی از آن بود که به ترتیب 84 و 77 درصد تغییرات متغیرهای دانش هیجانی و مهار هیجانی دانش آموزان بدسرپرست توسط مداخله نظم جویی شناختی هیجان تبیین میشود.
نتیجهگیری: نظم جویی شناختی هیجان با استفاده از روشهایی مانند شناخت انواع هیجان، آموزش راه های کاهش هیجانات منفی، توجه آگاهانه به هیجان فعلی، آموزش ارزیابی مجدد و ابراز هیجانات مثبت و منفی، و آموزش تغییر هیجانات منفی میتواند بر فرایند پردازشی هیجان و در نتیجه بر دانش و مهار هیجانی دانشآموزان بدسرپرست تأثیر بگذارد.
Background and Purpose: Children and teenagers who are poorly supervised, experience different psychological traumatic damages. These students have inappropriate developmental background that makes them prone to suffering from psychological and emotional disturbances. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effectiveness of cognitive emotion regulation training on emotional knowledge and emotional control of poorly supervised students.
Method: The research method was semi-experimental with pre-test and post-test with control group. The statistical population of this study consisted of all poorly supervised students between the ages of 12 to 16 years old in the academic year of 2017-18. The sample consisted of 30 people who were selected by purposeful sampling and were assigned to experimental and control groups. The experimental group received cognitive emotion regulation intervention in eight 90-minute sessions over two and a half months, while the control group did not receive this intervention during the research process. Questionnaires used in this study included Emotional Control Questionnaire (Roger and Nesshoever, 1987) and Emotional Knowledge Test (Izard et al., 2003). The data were analyzed using SPSS 23 software using covariance analysis.
Results: The results of data analysis showed that cognitive emotion regulation was effective on emotional knowledge and emotional control of poorly supervised students (p
Conclusion: Cognitive emotion regulation using techniques such as recognizing different types of emotions, teaching ways to reduce negative emotions, conscious attention to current emotions, re-evaluating and expressing positive and negative emotions, and training to change negative emotions can affect the emotional processing and emotional control of poorly supervised students.