خلاصة:
روابط اعراب و رژیم صهیونیستی را میتوان از مهمترین مسائل امنیتی چند دهه اخیر جهان اسلام دانست. مسئلهای که ابتدا با اتحاد و ائتلاف اعراب علیه رژیم صهیونیستی همراه بود و حتی به جنگهای چندگانه منتهی شد؛ اما با شکست اعراب در این جنگها و نیز نبود رهبران کاریزماتیک همچون ناصر، در ادامه دامنه تنشها بهتدریج به سمت و سوی تنشزدایی و حتی برقراری روابط منجر شد. در این مقاله هدف بررسی و تجزیه و تحلیل ازسرگیری روابط دوباره میان امارات و رژیم صهیونیستی و تأثیر آن بر امنیت خلیج فارس است. یافتههای مقاله با استفاده از نظریه موازنه تهدید و بهرهگیری از روش تحلیلی ـ توصیفی و منابع مکتوب و مجازی نشان میدهد که: 1. گسترش مرجعیت نظامی جمهوری اسلامی ایران در منطقه بهویژه در پساداعش 2. نبود وابستگی صرف به امریکا بهویژه در زمینههای نظامی و امنیتی 3. رقابتهای شدید امیر دوبی و ابوظبی بر سر سیاستگذاری آینده امارات 4. مزایای اقتصادی صهیونیستها از حضور در امارات (نفت، استفاده از پایگاههای نظامی امارات و فروش تسلیحات نظامی) 5. موفقیت ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا از دلایل شکلگیری ائتلاف راهبردی امارات و رژیم صهیونیستی است. پیامدهای این مسئله را میتوان در چهار بعد کلان مورد مداقه قرارداد. نخست؛ عادیشدن تدریجی روابط سیاسی اعراب غرب آسیا با رژیم صهیونیستی؛ دوم تعمیق بحران ناامنی برای امارات متحده عربی؛ سوم؛ تشدید دامنه ناامنیها برای جمهوری اسلامی ایران و چهارم نفوذ بحران ناامنی به مرزهای تمام کشورهای منطقه بهویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس.
The findings of article, by using the theory of threat balance and the Descriptive analytical method and written and virtual sources, show the fragility of the political and security geopolitics of the UAE and Israel, especially after ISIS; failure in Libya, Yemen and the effort to find a strategic ally and Israel feel threatened by the Islamic Republic of Iran being as close as possible to the borders of the occupied territories); Second; Non-dependence on the United States alone, especially in the military and security fields; Intense rivalries between Amir Dubai and Abu Dhabi over the future kingdom of the UAE (Emir of Abu Dhabi's attempt to achieve the future kingdom of the UAE and avert the danger of political rivals), Fourth; The economic benefits of the Zionists include their presence in the UAE (oil, the use of UAE military bases and the sale of military weapons) and, ultimately, Trump's success in the US presidential election. The consequences of this problem can be examined in four major dimensions. First; The gradual normalization of the political relations of the Arabs of West Asia with Israel (collapse of the ugliness of the relations of the Arabs with Israel) Second; The escalation of insecurity for the Islamic Republic of Iran, the third infiltration of the insecurity crisis to the borders of all countries in the region, And finally the escalation of militarism and armed conflicts in the Persian Gulf.
ملخص الجهاز:
به ديگر سخن ، مقاله کنوني جستاري است درراستاي تجزيه و تحليل اين مسئله که مهمترين دلايل گرايش امارات و رژيم صهيونيستي براي برقراري دوباره چنين روابطي چيست ؟ فرضيه نويسندگان با تأکيد بر نظريه موازنه تهديد تبيين گر اين مسئله است که شکنندگي ژئوپوليتيک امارات و رژيم صهيونيستي به ويژه در پساداعش مبتني بر تهديدات بالقوه امارات در رقابت هاي نظامي و سياسي با ايران و محور مقاومت و حتي ترکيه در بحران هاي سوريه ، عراق ، ليبي و يمن و تلاش براي يافتن متحدي راهبردي و احساس خطر رژيم صهيونيستي به نزديکي هرچه بيشتر جمهوري اسلامي ايران به مرزهاي سرزمين هاي اشغالي است ؛ دوم ، عدم وابستگي صرف به امريکا به خصوص در زمينه هاي نظامي و امنيتي که در اين رابطه بايد گفت هرچند رژيم صهيونيستي کماکان به اعراب بدبين است و يقيناً تجهيزات مدرن نظامي را به آنان نخواهد فروخت ؛ اما در حال حاضر و پس از رسميت يافتن روابط سياسي امارات و رژيم صهيونيستي، اين دو کشور با استفاده از توانمندي نظامي يکديگر (رژيم صهيونيستي از توانمنديهاي جغرافيايي و پايگاه هاي نظامي امارات ؛ و امارات نيز با حضور نيروهاي نظامي رژيم صهيونيستي در خاک خود) ميتوانند بخش مهمي از نگرانيهاي امنيتي خود را رفع کنند، سوم ؛ رقابت هاي شديد امير دوبي و ابوظبي بر سر سياست هاي آينده امارات ، چهارم ؛ مزاياي اقتصادي صهيونيستها از حضور در امارات (نفت ، استفاده ازپايگاه هاي نظامي امارات و فروش تسليحات نظامي) و درنهايت موفقيت ترامپ در انتخابات رياست جمهوري امريکا مهمترين مسائلي است که دو کشور را براي برقراري دوباره روابط سياسي مجاب کرده است .