خلاصة:
در شعر معاصر ایران ، محمد حسین شهریار یکی از پنج شاعر برتر و مقبول
فارسی زبان است که به دلیل تسلطش به زبان ترکی در کشورهای ترک زبانی
چون ترکیه ، آذربایجان و دیگر کشورهای ترک نیز شناخته شده است . وی را
در عرصه شعر رمانتیک بهترین شاعر رمانتیک در دوره معاصر ایران می شناسند.
اگر چه وی شاعری غزلسراست با این حال این امر باعث نشده که وی رغبتی
به سرودن اشعار دینی و اجتماعی و سیاسی نداشته باشد . وی از زمره شاعرانی
است که پیوسته حوادث و رخدادهای اجتماعی را مورد توجه قرار داده است
و از طرفی شخصیت وی به گونه ایست که اغلب او را به عنوان شاعری
یکی از « دین » ، مذهبی می شناسند، شاعری که به گواه بسیاری از اشعارش
دغدغه های او بوده و حتی مسائل دینی و اعتقادی در تعیین مسیر زندگی او
موثر بوده است . جای جای شعر شهریار سخن از جهان وطنی ست و یگانگی
ادیان. وی محمد و موسی و عیسی را راهیان یک مقصد می داند و جهانیان را
به خداپرستی فر ا می خواند. از سوی دیگر بسامد اشعاری که در آن جهانیان را
از جنگ و خونریزی بر حذر می دارد و اخلاق و انسانیت را ویژگی یک تمدن
واقعی می داند، بسیار قابل توجه است ، به طوری که می توان او را شاعری
صلح طلب نامید.
ملخص الجهاز:
در شعر« پيام دانوب به جامعه بشريت» جنگ جهاني را اينگونه توصيف ميکند: او را چه گذشتههاي محزون سيما بس شاهد صحنههاي خونين بوده چون جنگ جهانسوز اخير هر کشته و سرباز که در وي شستند صد لکه ننگ و نقش تاريخ سياه بر دامن اين تمدّن وحشي بود لکّي که دانوب به گريه تا دامن حشر از صفحه روزگار نتواند شست (همان، 976) در شعر معروف « پيام به انشتين » نيز مدنيت را نقطه مقابل حکمت و خردورزي دانسته است: انشتين نامي از ايران ويران هم شنيدستي؟ حکيما محترم ميدار مهد ابن سينا را به اين وحشي تمدّن گوشزد کن حرمت ما را (همان، 860) رابطه تمدن و دين يکي ازمهمترين جنبههاي انديشه شهريار درباره علم و تمدن بشري، تاکيد و تکرار وي در مورد لزوم همراه کردن علم دنيايي با علم دين است؛ همانطور که گفته شد نگرش شهريار به علم و تمدن بشري نگاهي منفي است؛ شهريار پيشرفت واقعي بشر و قلّه کمال انسان را زماني ميداند که دين و دانش هر دو با هم همراه باشند.
از اين رو افراد بشر را از اينکه سخن از دين من و وطن من به ميان آورند منع ميکند: وطن کجاست، فرو هل حکايت وطن من يکي است کيش، رها کن حديث مسلم و ترسا جهان مراست وطن، مذهب من است محبت چه کافر و چـــه مسلمان، چه آســـيا، چه اروپا (همان، 446) در شعر زيباي « پيام به انشتين»، شهريار با لحني که حاکي از نگراني او درباره آينده بشريت است، از انشتين ميخواهد که علم و دانش خود را براي صلح جهاني به کار گيرد نه براي ملت يا مذهبي خاص.