خلاصة:
رباعیات خیام دربرگیرنده پرسشهای اساسی دربارۀ انسان و هستی است که توجه مخاطبان را به خود جلب کرده و باعث شده تا به زبانهای بسیاری ترجمه شود. محمد نورالدین از مترجمانی است که رباعیات خیام را به زبان عربی ترجمه کرده است. وی گاهی متأثر از باورها و اندیشههای موجود در جامعۀ خود در انتقال مفاهیم رباعیات به عربی به تغییرات ریختشکنانه روی آورده است. آنتوان برمن تأکید دارد که در ترجمۀ هر متن بیگانه باید حالت غریبگیاش در زبان مقصد را حفظ کرد و هرگونه حذف، اضافه و یا تغییر در آن، تحریف متن اصلی بهشمار میرود. این جستار با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی گرایشهای ریختشکنانه در ترجمۀ محمد نورالدین از رباعیات خیام براساس نظریۀ آنتوان برمن پرداخته است و هفت گرایش ریختشکن که عبارتاند از: منطقیسازی، واضحسازی، اطناب، تفاخرگرایی، تضعیف کیفی متن، تضعیف کمی متن و تخریب شبکۀ معنایی زیرمتنی را بررسی کرده تا میزان پایبندی محمد نورالدین به متن مبدأ و موفقیت وی در انتقال مفاهیم و معنای کلمات را مشخص کند. یافتههای پژوهش نشان میدهد مترجم با ترجمه نکردن بعضی از کلمات یا انتخاب معادلی که از لحاظ غنای معنایی به سطح واژه مبدأ نمیرسد، باعث تضعیف کمی و کیفی متن شده و با تغییراتی که در ساختار جملات و علائم نگارشی به وجود آورده به منطقیسازی دست زده و با افزودن توضیحاتی به متن و گرایش به زیباسازی متن مقصد به واضحسازی و تفاخرگرایی روی آورده و با تغییراتی که در معنا و مفاهیم ایجاد کرده، اندیشههای عرفانی و اجتماعی خود را در آن جای داده است.
Khayyam's quatrains contain fundamental questions about man and existence that have attracted the readers’ attention and caused them to translate into many languages. Mohammad Noureddine is one of the translators who have translated Khayyam's quatrains into Arabic. He has sometimes undergone deforming changes based on the beliefs and ideas in his society in transmitting the concepts of quatrains to Arabic. Antoine Berman emphasizes that the translation of any foreign text should keep its strangeness in the target language, and any deletion, addition, or change should be considered as the distortion of the original text. This paper adopts a descriptive-analytical method to analyze the deforming tendencies in Mohammad Noureddine's translation of Khayyam's quatrains based on Antoine Berman's theory and examines seven deforming tendencies, which are rationalization, clarification, redundancy, boastfulness, qualitative weakening of the text, quantitative weakening of the text and destruction of the subtextual semantic network to determine the degree of Mohammad Noureddine's adherence to the source text and his success in conveying concepts and meanings. Findings indicate that the translator weakens the quantity and quality of the text by avoiding translating some words or choosing an equivalent that does not reach the level of the source word in terms of semantic richness, and he has tried to rationalize by changing the structure of sentences and punctuation. It has turned to clarification and boastfulness by adding explanations to the text and the tendency to beautify the destination text. Moreover, he has used his mystical and social thoughts in it through the changes in meanings and concepts.
ملخص الجهاز:
واکاوي گرايش هاي ريخت شکنانه در ترجمۀ عربي محمد نورالدين از رباعيات خيام با تکيه بر ديدگاه آنتوان برمن دانشجوي دکتري زبان و ادبيات عربي، دانشگاه خليج فارس ، رضا شيرواني دنياني بوشهر، ايران رسول بلاوي دانشيار، گروه زبان و ادبيات عربي، دانشگاه خليج فارس ، بوشهر، ايران سيدناصر جابري اردکاني دانشيار، گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه خليج فارس ، بوشهر، ايران چکيده رباعيات خيام دربرگيرنده پرسش هاي اساسي دربارة انسان و هستي است که توجه مخاطبان را به خود جلب کرده و باعث شده تا به زبان هاي بسياري ترجمه شود.
اين جســتار با روش توصــيفي- تحليلي به واکاوي گرايش هاي ريخت شکنانه در ترجمۀ محمد نورالدين از رباعيات خيام براساس نظريۀ آنتوان برمن پرداخته است و هفت گرايش ريخت شکن که عبارت اند از: منطقيسازي، واضح سازي، اطناب ، تفاخرگرايي، تضعيف کيفي متن ، تضعيف کمي متن و تخريب شــبکۀ معنايي زيرمتني را بررســي کرده تا ميزان پايبندي محمد نورالدين به متن مبدأ و موفقيت وي در انتقال مفاهيم و معناي کلمات را مشخص کند.
يافته هاي پژوهش نشان ميدهد که مترجم با ترجمه نکردن بعضــي از کلمات يا انتخاب معادلي که از لحاظ غناي معنايي به ســطح واژه مبدأ نميرســد، باعث تضعيف کمي و کيفي متن شده و با تغييراتي که در ساختار جملات و علائم نگارشي به وجود آورده به منطقيسازي دست زده و با افزودن توضيحاتي به متن و گرايش به زيباسازي متن مقصد به واضح سازي و تفاخرگرايي روي آورده و با تغييراتي که در معنا و مفاهيم ايجاد کرده ، انديشه هاي عرفاني و اجتماعي خود را در آن جای داده است.