خلاصة:
میشود که در بخش پایانی به نمونههایی از اینگونه همانندیها پرداخته شده است.سنجش آثار ادبی دو سرزمین گوناگون سودمندیهای بسیاری دارد.در این گفتار دو گونه از این سودمندیها بررسی شده است.نخستین بر آید ژرف کاوی آثار ادبی،دستیابی به دریافتهای تاریخی،اجتماعی است. برای نمونه در این گفتار با سنجش موقعیت زنان در آثار ایرانی و اروپایی، نقش کمتر زنان در آثار ایرانی و تاریخ ایران آشکار شده است.در آثار اروپایی،زنان هم نقش چشمگیرتری دارند و هم به انجام کردارهای آرمانگرایانه میپردازند ولی در آثار ایرانی،نقش زنان کمتر است و آرمانگرایی هم در کردار مردان دیده میشود. سودمندی دیگر سنجش آثار ادبی در گسترهء جهانی،آشنایی با شیوههای داستان پردازی به کار رفته در آثار ایرانیان و غیر ایرانیان است.در این بخش با اشاره به شیوهء سوررئالیسم،نمونههایی از همانندی آثار کهن ایرانی با این شیوه آمده است.به جز همانندی شیوههای کلی داستان پردازی مانند سوررئالیسم،جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی، برخی همانندیها در عناصر داستان پردازی آثار کهن ایرانیان هم دیده
ملخص الجهاز:
"با این همه،به دور از سازگاری یا ناسازگاری ما با اندیشههای نولدکه،میتوان از گفتههای او به پرسشهایی از این دست رسید که چرا در آثار ایرانی چنین چیزی دیده میشود؟ آیا چشمگیر نبودن بازیگری زنان در داستانها پیش از رسیدن بن مایهء داستانها به دست کسانی مانند فردوسی و نظامی دگرگون شده است و آنها تنها به بازگو کردن داستان پرداختهاند؟ ناتوانی و بازیگری اندک زنان شاهنامه،گرد کاستی بر دامان هنر داستان سرای بزرگ طوس نمینشاند؛چرا که او خود به دگرگونی داستانها و افزونی و کاستی آنها نپرداخته و داستانها را آنچنان بازگو کرده که به او رسیده است،از سوی دیگر نقش اندک زنان،ویژهء شاهنامه نیست و در داستانهای دیگر فارسی هم دیده میشود.
اکنون ببینیم در داستان مولوی چنین گنگی و پراکندگی هست یا خیر: از دید داستان پردازی،داستان نخست با گفتار مولوی آغاز میشود: آن دقوقی داشت خوش دیباچهای عاشق و صاحب کرامت خواجهای (3:5291) و رویدادهای داستان از دیدگاه دقوقی بازگو میشود،به دیگر سخن گزارش داستان از زبان اول شخص انجام میگیرد: سال و مه رفتم سفر از عشق ماه بیخبر از راه حیران اله (3:5791) در نیمهء داستان،ناگهان دگرگونی دیدگاه در داستان روی میدهد و به جای دقوقی دوباره داستان پرداز،خود رشتهء سخن را به دست میگیرد و داستان را گزارش میکند: او عجب میماند یا رب حال خلق را این پرده و اضلال چیست (3:3202) ولی دنبالهء داستان به شیوهء نوی که داستان پرداز در پیش گرفته بازگو نمیشود و دوباره داستان به شیوهء نخستین بازگو میشود: چون نگه کردم سپس تا بنگرم که چه میگویند آن اهل کرم یک از ایشان را ندیدم در مقام رفته بودند از مقام خود تمام (3:1922) و دگرگونی دوباره پس از چند بیت: در تحیر ماندم کین قوم را چو بپوشانید حق بر چشم ما آنچنان پنهان شدند از چشم او مثل غوطه ماهیان در آب جو (3:5922) آنچنانکه آشکار است در بیت نخست،گزارش از دیدگاه اول شخص و در بیت پسین از دیدگاه سوم شخص بازگو شده است."