خلاصة:
وقتی بخواهیم وارد حوزه تفکر ایرانی و ادب فارسی بشویم،مشکلترین کار،سخن گفتن درباره حافظ است.او دربارهء خود از یک معما حرف میزند ولی این تنها معمای او نیست،معمای ملت ایران،یا معمای بشریت است ولی آنچه ویژگی منحصر به فرد حافظ است و از این جهت هیچ کس دیگر نتوانسته است بر اریکهای که او نشسته،بنشیند،شخصیت دو گانهء اوست؛یعنی هم قدسی و هم مردود،هم پاکدامن و هم سیاهکار،هم روشن بین و هم گمراه.این چه هنری است که توانسته این دو ضد را باهم جمع کند؟حافظ یکی بیش نیست ولی جلوههای کلامی او دو گرایش عمقی انسان را به نمود میآورد،خود او نیز به این دو گانگی واقف بوده که میگوید: «حافظم در مجلسی،دردی کشم در محفلی»
ملخص الجهاز:
"این چه هنری است که توانسته این دوضد را باهم جمع کند؟ حافظ یکی بیش نیست ولی جلوههای کلامی او دو گرایش عمقی انسان را به نمود میآورد،خود او نیز به این دوگانگی واقف بود،که میگوید: «حافظم در مجلسی،دردی کشم در محفلی»،ابیات متعدد در دیوان بر این کیفیت متعارض گواهی دارند؛او از یک سو در ردیف«اولیاء الله»شناخته شده است که میتوان از نفس او کسب گشایش کرد(لسان الغیب)و صاحب کرامت،کسی که قدسیان در آسمان شعر او را از بر میکنند ولی سوی دیگر هم هست که او را مستوجب طرد میدانند.
نتیجه در بررسی دواوین شعری و شاهکارهای بزرگ ادبی به این نتیجه میرسیم که نوابغ ادبی و چهرههای برجسته و ممتاز جهان علم و ادب از دوگانگی شخصیتی برخوردارند و در مرکز وجودشان یک تناقض وجود دارد و در میان نوابغ بیهمتای عالم شعر و ادب، پیر فرزانهء شیراز،حضرت حافظ،بیش از دیگران در بند این پدیدهء روانی بوده است و از آن جهت،که کس دیگر نتوانسته است بر اریکهای که او نشسته،بنشیند،شخصیت دوگانه اوست:یعنی هم قدسی و هم مردود،هم پاکدامن هم سیاهکار،هم روشن بین و هم گمراه،این چه هنری است که توانسته است این دو ضد را باهم جمع کند؟ حافظ یکی بیش نیست،ولی جلوههای کلامی او در گرایش عمقی انسان را به نمود میآورد."