خلاصة:
در این مقاله تلاش شده است تا هدف از تدریس در ارتباط با مدلهای مختلفی چون آموزش،القاء،پرورش و شرطیسازی مشخص شود.در این جریان،هدف اصلی تدریس یعنی رشد تفکر منطقی در فراگیران تبیین گردیده و ارتباط آن با شیوههای فعال آموزشی چون روش حل مسالهای روشن شده است.سپس با بررسی پژوهشهای مختلف،برخی از مسایل و مشکلات روش حل مسالهای مشخص شده و راه حلهایی نیز در روند آنها ارائه گردیده است.
ملخص الجهاز:
"یافتههای پژوهشی مختلف نیز بر این محور اصلی تدریس صحه میگذارند و نشان میدهند که شیوههای آموزشی فعال و پویا نظیر حل مسالهای،یادگیری مکاشفهای و مباحثهای نقش مهمی در رشد تغییر ماهیت و افزایش کیفیت تفکر در فراگیران باشد،در این صورت بایستی آنان را بهطور علمی درگیر جریان فکر کردن،در کلاسهای درسی؛نمود (1)- reflective thinking همانگونه که کیون1(3991)بدان اشاره کرده و اذعان میدارد که علیرغم ابداع این پدیده در تئوری تعلیم و تربیت و تاریخچه طولانی آن،طراحان بسیاری از برنامههای آموزشی در برنامههای درسی به تدریس مهارتهای تفکر و چگونگی خوب فکر کردن تاکید داشتهاند،ولی اینکه فراگیران را چگونه درگیر خوب فکر کردن کنند با مشکل مواجه شده و یا آن را مورد توجه قرار ندادهاند.
تدریس یادگیری شکل دادن دانش و مفاهیم (شناخت)شکل دادن اعال و مهارتها (رفتارهای عملی) القاء آموزش تربیت شرطیسازی شکل 1-مدلهای تدریس(اقتباس ازگرین(1791) بدین ترتیب اگر هدف بار آوردن فراگیرانی باشد که آنها تمام مطالب ارائه شده را بدون درک روابط و استدلال قبول نموده و اعمال و رفتار آنها دربست تابع شرایط محیطی بوده و خود در آن نقشی نداشته باشند،در این صورت با الگوهای تدریس القائی و شرطیسازی هماهنگی خواهند داشت.
علیرغم اینکه پژوهشهای مختلف از شیوه حل مساله حمایت کرده و فلسفه تعلیم و تربیت نیز از آن پیشتیبانی نموده است،اما در عمل با مشکلاتی چند روبرو شده که آگاهی دستاندرکاران آموزش و پرورش مخصوصا برنامهریزان آموزشی و معلمان از این امر میتواند در حل چنین نارسائیهایی مؤثر واقع شده و در بهینهسازی هرچه بیشتر روشن حل مسالهای مؤثر واقع گردد و لذا ذیلا مورد بررسی قرار میگیرند: 1-مهمترین مشکل در روش حل مساله،ایجاد انگیزه در فراگیران است."