خلاصة:
زمینه و هدف: در چند دهه اخیر ظهور جنبشهای اجتماعی، گستره متنوعی از اشکال رفتار جمعی را مطرح ساخته که از نظر اهداف، ماهیت و روش مبارزه، با جنبشهای کلاسیک (سنتی) تفاوت اساسی دارد. این رویکرد جدید، معطوف به قدرتی است که به تعبیر استیون لوکس «بعد سوم قدرت» نام گرفته است. قدرتی که ماهیت آن متفاوتشده و چهره تازهاییافته که مبتنی بر ذهنیتپردازی و اقناعسازی است. در ایران، تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی، بهویژه در کلانشهرها و نیز توسعه ارتباطات، زمینههای مناسبی را برای شکلگیری اینگونه جنبشها فراهم ساختهاند. هدف این تحقیق شناسایی ابعاد این جنبشها و بررسی میزانگرایش آنان به قدرت نرم میباشد و در این راستا سؤال اساسی تحقیق این است که در ایران کنونی تا چه میزان رویکرد جنبشهای اجتماعی معطوف به بعد سوم قدرت (قدرت نرم) گردیده است؟ روش: روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه، در قالب طیف لیکرت میباشد. جامعه آماری شامل فرماندهان و مدیرانی است که به لحاظ اقتضای شغلی، با جنبشهای اجتماعی ارتباط نزدیک داشتهاند. که به تعداد 72 نفر و از طریق روش تصادفی طبقهای انتخابشدهاند. یافتهها:یافتههای تحقیق نشان داد که در ایران چند دهه اخیر، جنبشهای اجتماعی به بعد سوم قدرت (قدرت نرم) گرایشیافتهاند. آنها از نظر ویژگی و ماهیت، معطوف به فرهنگیشدن، ارزشی و هنجاریشدن، اقناعسازانه و خشونتگریزی گردیده و عمدتا از ابزارهای خاصی چونرسانه، هنر، نمادگرایی و ... برای نشان دادن اعتراض و مبارزه استفاده کردهاند. نتیجه اینکه، مدیریت و کنترل آنها باید با در نظر گرفتن این واقعیتها صورتپذیرد.
ملخص الجهاز:
"2 با توجه به مباحث مذکور این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا در ایران کنونی،رویکرد جنبشهای اجتماعی معطوف به بعد سوم قدرت(قدرت نرم)گردیده است؟و دراین رابطه فرضیه اصلی تحقیق به این شرح شکل گرفته که رویکرد جدیدی جنبشهایاجتماعی در ایران با گرایش به قدرت نرم رابطه معنادار دارد.
مدل قدرت(قدرت نرم)و مؤلفههای آن (به تصویر صفحه مراجعه شود) روش این تحقیق به لحاظ هدف از نوع کاربردی میباشد که با روش توصیفی-پیمایشیانجام شده است.
یافتهها {E*فرضیه یک:رویکرد جدید جنبشهای اجتماعی در ایران با گرایش به فرهنگی شدن رابطه معناداردارد.
یعنی به احتمال بیشاز 95%رویکرد جنبشهای اجتماعی در ایران با گرایش به فرهنگی شدن رابطه معناداردارد.
{E*فرضیه دوم:رویکرد جدید جنبشهای اجتماعی در ایران با گرایش به هنجاری و ارزشی شدن رابطهمعنادار دارد.
{E*فرضیه سه:رویکرد جدید جنبشهای اجتماعی در ایران با گرایش اقناعسازانه رابطه معنادار دارد.
در حقیقت میتوان بیان داشت جنبشهای اجتماعی ایران در چند دهه اخیر ازروشها و شیوههایی استفاده کردهاند که مبتنی بر اقناع،ترغیب و ذهنیتسازی است.
پس میتوان بیان داشت رویکرد جنبشهای اجتماعیدر ایران با گرایش به فرهنگی شدن رابطه معنادار دارد.
پس میتوان بیان داشت رویکرد جنبشهای اجتماعی در ایرانبا گرایش به ارزشی و هنجاری شدن رابطه معنادار دارد.
پس میتوان بیان داشت رویکرد جنبشهای اجتماعی در ایرانبا گرایش به خشونتگریزی رابطه معنادار دارد.
گریمارکس که از دیدگاه پدیدارشناختی به قضیه مینگرد اقدامات سرکوبگرانهرا بر حسب اهدافشان از هم متمایز میکند که عبارت است از:ایجاد تصویری نامطلوباز مخالفان،جمعآوری اطلاعات،محدود نمودن جریان منابع برای جنبشها،تضعیففعالان،ایجاد منازعات درونی گروهها و به هم زدن اقدامات خاص(تیلی،1978،ص 106)،1جنبش اجتماعی با چنین رویکرد بر بعد معناسازی و تفسیری قدرت تأکید دارد."