خلاصة:
اندیشه مهدویت و نظریه سکولاریسم با عقبه تاریخی، از دیرباز در عرصه فکری و ایدئولوژی بشر مطرح بوده اند. این دو مقوله دارای شاخصه هایی هستند که به واسطه آن ها از یکدیگر متمایز می گردند. تمایزات این دو را می توان در قالب کارکردشناسی مهدویت و سکولاریسم، رویکردشناسی مهدویت و سکولاریسم، و خاستگاه شناسی مهدویت و سکولاریسم جست وجو کرد. با این نگرش، یکی خاستگاه آسمانی دارد، دیگری خاستگاه زمینی؛ یکی رویکرد الهی دارد و دیگری رویکرد بشری؛ یکی ورود دین را در عرصه اجتماعی بشر جایز می شمارد، دیگری ممنوعیت آن را اعلان می دارد. با توجه به این تمایزات می پرسیم: اولا اندیشه مهدویت و نظریه سکولاریسم از نظر خاستگاه و ماهیت، چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟ ثانیا، تعامل و رابطه این دو، چه نوع رابطه و تعاملی است؟ ثالثا، نقش و کارکرد این دو در زندگی مردم چگونه است؟ این نوشتار ضمن بیان مفهوم شناسی و شناسه های تاریخی سکولاریسم و مقایسه اندیشه مهدویت و تئوری سکولاریسم، به عوامل دینی پدیدآورنده سکولاریسم اشاره دارد و با ارائه دلیل و برهان، همه آن موارد را از ساحت مهدویت نفی می کند. همچنین به بیان عوامل اجتماعی پدیدآورنده سکولاریسم و مبرا بودن ساحت مهدویت از آن ها می پردازد و در فرآیند بحث، عوامل نظری و معرفتی پدیدآورنده سکولاریسم را بیان می دارد و اثبات می کند که هیچ یک از آن عوامل با اندیشه مهدویت سازگاری ندارند.
ملخص الجهاز:
"پیرامون کیفیت برخورد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با یهودیان و مسیحیان،حضور آنها در دوران بعد از ظهور و دادن جزیه به نظام حکومت جهانی،روایات بسیاری از منابع حدیثی وارد است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: ابا بصیر میگوید از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: قلت:فما یکون من اهل الذمة عنده؟قال:یسالمهم کما سالمهم رسول الله و یودون الجزیة؛46 سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدی چگونه است؟فرمود:بسان پیامبر از آنان جزیه خواهد گرفت.
نقشآفرینی مردم در حکومت جهانی:چنانکه گذشت،در بستر رشد و شکوفایی سکولاریزم،حکومتهای پادشاهی و سلطنتیای قرار داشتند که به رأی و نظر مردم هیچ بهایی نمیدادند،در طور تاریخ قرون وسطی و ابتدای رنسانس و نوزایی علمی،نظام سیاسی جهان مسیحیت بر اساس نظام پادشاهی و سلطنتی،پیریزی شده بود و در این نظامهای غیردموکراتیک،رأی و رضایت مردم،اهمیتی نداشت،ازاینرو زمانی که فرضیه دموکراسی مطرح میشود،مورد اقبال عموم مسیحیان قرار میگیرد و با ورود نظریه حکومت مردم بر مردم،تئوکراسی و حکومت خدا بر مردم،از میان میرود و زمینه طرد کلیسا و دین از جوامع مسیحیت فراهم میشود.
در فرجام این فراز از بحث،نتیجه میگیریم که حکومت جهانی مهدوی با استفاده از مبانی و اصول اسلامی و نیز با تأسی به نظام مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و امیر مؤمنان علیه السلام و همچنین با ارائۀ مردمسالاری دینی یا مکتبی،طرحی نو در انداخته و زمینههای نفوذ سکولاریسم را که با دستمایه دموکراسی لیبرالی بر حاکمیت کلیسا و حکومتهای پادشاهی تئوکراسی تاخته است،از بین ببرد."