خلاصة:
با ظهور و تثبیت مسلک نو ظهور شیخیه در کرمان، از آنجا که مؤسس و دیگر رهبران این طریقه با دولت قاجاری ارتباط خویشاوندی داشتد لذا بر اقتدار محلی آنان در عرصة سیاست در این شهر افزوده شد. خاندان ابراهیمی شیخی مذهب تنها به عنوان یک گروه مذهبی در کرمان به شمار نمیآمدند بلکه به سبب نفوذی که در بین حکام قاجاری داشتند با حضور خود در تشکیلات اداری و در اختیار گرفتن برخی مناصب حکومتی کرمان، بر تحولات سیاسی آنجا تأثیر گذاردند. از این رو هر یک از پادشاهان و حکام قاجاری به فراخور علاقة مذهبی و موقعیت شان و برای حفظ توازن وجلوگیری از اختلافات بین گروههای مذهبی موجود «شیخیه و متشرعه» در کرمان سیاستهای مذهبی متفاوتی را در برابر خاندان شیخی مذهب ابراهیمی در پیش گرفتند. در دورة زمامداری مظفرالدین شاه به سبب گرایشهای این شاه قاجاری به شیخیه، اختلافات مذهبی و عقیدتی بین دو گروه شیخیه و متشرعه در کرمان به اوج رسید آن چنان که روابط بین این دو گروه شیخی و متشرعه به نزاع عقیدتی مبدل گردید. این موضوع چنان اهمیتی داشت که خود یکی از اسباب ظهور انقلاب مشروطه به شمار میرود.
At the time Sheykhie، as a new sect، appeared and was established in Kerman، since the establisher and the other leaders of the sect had kinship relation with Qajar government، their local power in politics escalated. The Abraham family who were the believers of Shekhie affected political changes in Kerman not only because they were considered as a religious group، but also because they penetrated Qajar`s administrative organization and government. Therefore، each Qajar king، in proportion to his religious interest and condition، applied different religious policies dealing with the Abraham family believing in Sheykhie to keep balance and prevent disagreement between the present religious sects، Sheykhie and Motashare`i، in Kerman. During the kingdom of Mozaffar al-Din Shah، because of his tendency towards Sheykhie، religious and opinionative disagreements reached their pick in that the relations between the two sects turned into an argument. This issue is very significant since it is considered as one of the reasons causing The Constitutional revolution.
ملخص الجهاز:
در دورۀ حکمرانی ابراهیم خان ظهیرالدوله، شیخ نعمت الله بحرینی، امام جمعۀ کرمان، که به تقوا و پرهیزکاری معروف بود، ملجاء و پناهگاه مردم محسوب میشد و ملاعلی اعمی نیز در این دوره حامی و پشتیبان مردم بود و مشاجرات و منازعات میان آنها را به بهترین وجه حل و فصل میکرد و به منظور جلوگیری از فتنه و آشوب، به تدوین قوانین حقوقی همت گماشت.
اما چنین رفتارهایی را نمیتوان نشانۀ بی علاقگی دولت قاجار به شیخیه محسوب نمود؛ زیرا همان طور که گفته شد، در شورش شالبافها در سال 1294ق/1877م سرانجام حاج محمد رحیم خان به تهران و حاج ابوجعفر به مشهد فرستاده شدند؛ همچنین ناصرالدین شاه میگفت: «هم سلطنت، هم روحانیت در خانوادۀ ما است و مقصودش از روحانیت اشاره به حاج محمد کریم خان بود» (بامداد، 1347: 4/4).
در سال 1283ق / 1866م زمانی که حاج محمد کریم خان برای دیدار ناصرالدین شاه به تهران رفت، مورد توجه و لطف و عنایت بسیار صاحبقرآن قرار گرفت؛ اما در مقابل به سیدجواد کربلایی، اولین پیرو باب، کم توجهی شد و حتی به او فحش و ناسزا دادند (کرمانی، کشکول: 17؛ کاشانی، 1328ق: م).
چنان که تشریح گردید، پیوند نسبی و ارتباط خویشاوندی ابراهیم خان ظهیر الدوله (پدر حاج محمد کریم خان) با فتحعلی شاه قاجار و سپس گرایش این خاندان به مسلک شیخیگری سبب نفوذ و اعتبار جماعت شیخیه در جامعۀ کرمان گردید.
همین ویژگی، راه را برای نفوذ اجتماعی رهبران شیخیه هموار می کرد، به ویژه آنکه برخی از اقوام و خویشان حاج محمد کریم خان به مناصب سیاسی ایالت کرمان راه یافتند که این امر موجبات حمایت از مسلک شیخیگری را فراهم میآورد.