چکیده:
مرگ، یکی از رازناکترین و بزرگ ترین رویدادهای زندگی است. بن مایه بسیاری از آثار ادبی نویسندگان جهان بر مرگ گریزی نهاده شده است. اما اریک امانوئل اشمیت (Eric-Emmanuel Schmitt) نویسنــده معاصر فرانسوی، نه تنها با نفرت به مرگ نمینگرد، که با نگرشی واقع گرایانه، می کوشد تا با کاربست عناصر معنوی مرگ، را به عنوان پدیداری متعارف از جهان هستی معرفی کند. اسکار و خانم رز (Oscar et la dame rose) اثر برجسته داستانی او، روایت کودک بیماری است که در آستانه مرگ است، ولی نویسنده با تسلط بر روان کودکانه او ، دنیایی خیال انگیز برای او می آفریند. از این روست کـه دیگر مرگ نه چهره ای کریه که رخساری وسوسه انگیز دارد. در این جستـار سعی می شود به تحلیل روانشناختی مرگ در این اثر داستانی پرداخته شود تا بتوان برای پرسش زیر پاسخ مناسبی یافت: در این اثر، چه عواملی در پذیرش مرگ به عنوان واقعیتی انکارناپذیر موثرند؟ همچنین، با بررسی رویکردهای روانی شخصیت های داستان، نشان خواهیم داد که اشمیت با دسته بندی افراد به «مرگ گریز» و «مرگ پذیر»، این مفهوم را که در فراسوی نمودهای عینی جای دارد، به عنوان پدیداری ملموس و قابل درک به مخاطب معرفی می نمایاند.
One of the largest and most mysterious events of life is death، which has continued to preoccupy the mind of man. In cotemporary literature، many authors are trying to escape death. But the approach of Eric Emmanuel Schmitt، contemporary French writer، given the large number of his works with this theme، seems to be specific. In his work، death does not have a horrible face. Through belief in God and the benefts of life، he tries to accept death as a reality of life. His outstanding work Oscar and the lady in pink is the story of a sick child who is on the brink of death، yet the writer، who is aware of the impact of imagination on the child’s psyche and the depth of human spirit، creates an imaginary world for him. Thus not only is death not ugly and horrendous but it becomes acceptable to the child. In this paper، we study the psychological aspects of this story، to find a response for this question: which elements are efficient in the acceptance of death? We shall study the characters using a psychological approach in ftheir encounter with death. By classifying people into two groups: those who “ accept the death” and those who ”escape of death”، Schmitt presents a notion of death as a reality palpable and comprehensible.
خلاصه ماشینی:
"اسکار و خانم رز )esor emed al te racsO( اثر برجستۀ داستانی او،روایت کودکی بیماری است که در آستانۀ مرگ است،ولی نویسنده با تسلط بر روان کودکانۀ او،دنیایی خیالانگیز برای او میآفریند.
در این جستار سعی میشود به تحلیل روانشناختی مرگ در این اثر داستانی پرداخته شود تا بتوان برای پرسش زیر پاسخ مناسبی یافت:در این اثر،چه عواملی در پذیرش مرگ به عنوان واقعیتی انکارناپذیر مؤثرند؟همچنین، با بررسی رویکردهای روانی شخصیتهای داستان،نشان خواهیم داد که اشمیت با دستهبندی افراد به «مرگگریز»و«مرگپذیر»،این مفهوم را که در فراسوی نمودهای عینی جای دارد،به عنوان پدیداری ملموس و قابل درک به مخاطب معرفی مینمایاند.
اشمیت بر این باور است که زندگی، معنای واقعی خود را در مقابل مرگ مییابد و درک مفهوم مرگ،بیهودگی زندگی روزمره را میشکند.
خانم رز،از قوۀ تخیل کودکانه اسکار بهره میجوید و او را به دنیایی افسانهای هدایت میکند تا روزهای واپسین عمر خود را با آرامش سپری کند: «-این یک افسانه است.
اسکار که در دنیای افسانهای خویش، دوران جوانی را سپری میکند،درصدد همسرگزینی است و خانم رز بستر را فراهم میسازد تا با ابراز علاقه و دوستی به«پگی بلو»و مراقبت از او،ازدواج را در تخیل خود تجربه کند و با این دلبستگی،مرگ خود را به تأخیر بیاندازد: «پگی بلو پوستی آبیرنگ دارد.
-نیروی ذهن و قدرت پندار؛که در این اثر،دستمایۀ ارزشمندی است و به عنوان عامل یا پیششرطی کارساز برای آفرینش دنیایی دیگر در ذهن و روان قهرمان داستان به شمار میآید،تا سازوکار لازم در روح کودکانۀ او برای پذیرش مرگ فراهم شود."