چکیده:
مولوی در مثنوی براساس سیر تحولی ـ تشکیکی هویت انسان سه مرتبه هویتی را برای او قائل است. بر این اساس شخص در مرتبه نفسانی تحت کشش محرک های نفسانی و میدان هویتی بیرون از خود رفتار کرده، بازتاب هویت جمعی را «خود» خویش قلمداد می کند آدمی در این سطح هویتی در قبال استیفای حقوق خود از محیط، کمترین وظیفه را به محیط ارائه می دهد. در مرتبه هویت عقلانی، شخص بدون چشم پوشی از حقوق خود، در قبال حقوق محیط برای خویش وظایف تعیین شده ای قائل است. گفتگوهای درون شخصی حاصل مشاجرات عقل و نفس در این بازه هویتی است. اما هویت روحانی انسان که مولوی آن را نفس دوم یا هویت ازلی قلمداد می کند، در یک محیط بدون زمان به نام پسا مکان تعریف می شود. تعامل بین سطح هشیار یا «خود» انسان با این سطح هویتی، صرفا از طریق «ذکر» حاصل شده و منجر به فربهی فکری شخص می شود. در این سطح هویتی، شخص در قبال حقوق اندک محیط بیشترین وظیفه را ارائه می دهد. مولوی الگوی چنین رفتارهایی را انبیا می داند. فرایند توبه، مقوله اختیار و زمان اندیشی (توزیع اندیشه در زمان های گذشته و آینده)، با ارتقای هویت انسانی دستخوش تغییر شده و در آستانه های خاصی کاملا از بین می روند. عناصر یادشده در سطوح تحتانی هویت انسان پررنگ تر از سطوح میانی و فوقانی است.
Based on the evolutionary-analogical development of human identification, Molawi considers three identifying ranks for human. Accordingly, in the sensual rank, a person behaves based on the attraction of sensual stimuli and his external identifying environment and also he sees the reflection of collective identity as “ego” of himself. Versus his own absolute demand of rights from the environment in this rank of identification, he gives the least amount of effect to the environment. In the rational identification rank, without ignoring his own rights, this person takes some defined responsibilities versus the rights of the environment. The internal dialogues are the results of the conflicts between wisdom and soul in this identification period. Spiritual identification of human which Molawi has called it the second soul or eternal identification is defined in a timeless environment called post-place. The interaction between the conscious level or human “ego” and this identification level is merely achieved through “zikr” and leads to the person. In this identification level, one takes the maximum responsibility versus the slight amount of the environment rights. According to Molawi, the prophets are the patterns of such behaviors. Repentance process, free will category, and reflection on time (distribution of thoughts in the past and future periods) are changed by improvement of human identification and they will be disappeared in certain thresholds. The mentioned elements are more prominent in the lower levels of human identity than the middle and higher ones.
خلاصه ماشینی:
بررسی نحوة تعامل هویت زمانی با هویت فرازمانی اما نقطه عطف کلام مولوی در حکایت دژ هشربا آنجایی است که وی از دو سطح هویتی اول و دوم انسان سخن میداند: او توست اما نه این تو آن توست که در آخر واقف بیرون شوست توی آخر سوی توی اولت آمدست از بهر تنبیه و صلت توی تو در دیگری آمد دفین من غلام مرد خودبینی چنین (همان: 6 / 3779 ـ 3777) وقتی این ابیات را در کنار ابیاتی از دفتر سوم ـ که معرکه آرای شارحان شدهاند ـ قرار میدهیم، نتایج تازهای از آنها حاصل میشود: جنبش خلق از قضا و وعده است تیزی دندان ز سوز معده است نفس اول راند بر نفس دوم ماهی از سر گنده باشد نی زدم تو نمیدانی کز این دو کیستی جهد کن چندانکه بینی چیستی (همان: 3 / 3126 ـ 3124) بیشتر شارحان مثنوی بر این باورند که واژه «گنده» در این ابیات به فتح «گاف» بهمعنای گندیده است.