چکیده:
مقاله حاضر «عقل و وحی» در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی را بررسی میکند و نشان میدهد که خواجه تبیین جدیدی از وحی را در فلسفه سیاسی اسلامی عرضه داشته و مناسبات عقل و وحی را به حوزههای عملیتری چون قانون و قانونگذاری و سیاست کشانده است. از امتیازات مقاله، توجه آن به موضوع منطقهای موازی در اخلاق ناصری است، زیرا خواجه در این اثر میان فارابی، ابن مسکویه، ابن سینا و اساسیین در رفت و آمد است. البته آنچه اخلاق ناصری را نوشتاری اصیل میگرداند ایده مرکزی خواجه درباره وجوه تقسیم حکمت به نظری و عملی و تعریف این دو و اظهار دانشی همپای حکمت عملی است که آن را فقه مینامد. منشا این دو گونه دانش، عقل و وحی است که حکیم و پیامبر بهرهمندان از آنها هستند. از مناسبات عقل و حکمت عملی و حکیم از یک سو و وحی و پیامبر و فقه از سوی دیگر، در حوزه سیاست دو مفهوم سیاست و شریعت پدیدار میشود و خواجه در اخلاق ناصری، به تفصیل ماهیت و مناسبات عقل و وحی، علم حکمت مدنی و علم فقه، حکیم و پیامبر، سیاست و شریعت را میکاود.
خلاصه ماشینی:
"خواجه به عقل و وحی و مناسبات این دو، به طور مستقل نمیپردازد، بلکه به بحث از تعریف و تقسیم فلسفه یا حکمت و سپس دانشی موازی حکمت عملی با عنوان فقه (به معنای اعم) و نسبت این دو دانش، طبعی و وضعی و کلی بودن یا جزئی بودن این دو و دو شخصیت متولی این دو دانش، یعنی حکیم یا ملک از یک سو و صاحب نوامیس از سوی دیگر، و روابط و تعاملات میان این دو، در ارتباط با زندگی اجتماعی سیاسی و لوازم آن، میپردازد.
بنا بر اینکه ملوک مدینه فاضله، حکمای حکمت عملی هستند، تقدیر احکام ثابت عقلی برعهده آنان است؛ اوضاع نوامیس از سوی صاحب ناموس یا پیامبر صورت میگیرد و تصرف در این اوضاع به حسب شرایط و مقتضیات برعهده ملوک مدینه فاضله است؛ اما این تصرف بر چه اساس صورت میگیرد و حدود آن کدام است؟ اگر اوضاع نوامیس، چنانکه خواجه در اوایل کتاب میگوید، قانونگذاریهای متغیر بوده باشد، به نظر میرسد که تصرف در آن، تصرفات کلی باشد؛ یعنی براساس معیارها و اصول ثابت که در نزد حکیم حکمت عملی است وی مجاز است بلکه ملزم است که در این اوضاع، تصرفات کلی و جدی انجام دهد."