چکیده:
بررسی چگونگی ارتباط میان و اخلاق و سیاست وظیفه اصلی مقاله حاضر است. این امر بر اساسی یکی از ظرفیتهای موجود در حکمت متعالیه یعنی عالم مثال صورتمیگیرد. عالم مثال در حد واسط عالم محسوس و معقول قرار دارد و خاص موجوداتی است که ابعاد مادی و روحانی دارند. تبیین تئوریک عالم مثال که در حکمت متعالیه تحقق یافته توانسته است نفی دوگانگی اخلاق و سیاست، چگونگی فروکاهش اخلاق در جوامع سکولار، ارتقای سیاست در اسلام، قدرتگیری شریعت و پیوند اخلاق و سیاست را تبیین نماید.
خلاصه ماشینی:
"گاه میان اخلاق و سیاست گسست ایجاد میشود و دنیای سکولار پدید میآید و گاه خود عالم مثال دنیوی میگردد و نقش عالم مثال تغییر میکند، یعنی عالمی که واسطه دو عالم ناسوت و جبروت است، به سبب قطع ارتباط با عالم جبروت و عالم عقل قدسی، میان عقل نفسانی و ابزاری انسان و تخیل وی اتصال برقرار میکند؛ اما به واسطه اینکه دیگر ارتباط با عالم ماورای طبیعت و عالم قدسی قطع شده است، عقل انسانی و عالم مثال هیچ یک توان فراتر بردن انسان از وضعیت موجود را ندارد.
برای نمونه امام خمینی به طور مکرر در سخنرانیهای مختلف خود به انسان سازی و جامعه سازی 20 (امام خمینی، 1361، ج13: 199)، نجات انسان از طغیان و تزکیه نفس 21 (همان، ج14: 253-254)، ایجاد تحول درونی و رساندن انسان به غایات و کمالات او به عنوان انگیزه بعثت انبیا اشاره نموده است؛ یعنی هدف و غایت سیاست که تابع شریعت است، اخلاق است و اداره حکومت و جامعهسازی به تبع انسانسازی مطرح است.
توجه به نقش امام در سیر انسان به سمت سعادت و معنوی ماندن جامعه، به نوعی دوراندیشی ملاصدرا را در این امر میرساند، زیرا افلاطون که پیشگام و مورد استناد بسیاری از اندیشمندان و جوامع غربی است، بحثی تحت عنوان عالم مثل مطرح نموده است که گاه با عالم مثال به اشتباه گرفته میشود.
تفسیر وجود جامعه و مفاهیم اجتماعی علاوه بر شیوه فوق در ارتباط اخلاق و سیاست که به واسطهی تبعیت اخلاق و سیاست از شریعت در عالم مثال صورت میگیرد، راه دیگری نیز برای تبیین این ارتباط میتوان یافت."