چکیده:
امروزه داستان نویسی با رویکرد به مضامین اجتماعی انواعی مختلف یافته است. از جمله آنها داستان روستایی است که پس از رویدادهای مهم نیمه اول قرن بیستم در نگارش ادبی ظهور یافت و به مرور زمان و اهتمام نویسندگان عرب، جای خویش را در ادبیات عرب گشود. برخی از نویسندگان عنصر مکان داستان خویش را با توجه به جامعه ای روستایی تعریف کرده و برخوردار از دانایی خویش درباره ساختار جوامع روستایی حادثه پردازی نموده اند. در همین راستا ادبیات لبنان نیز از داستانهای روستایی بی بهره نمانده است. املی نصرالله از مجموع آثار فاخری که در ادبیات داستانی برجای نهاده، تاکنون سه داستان بلند روستایی و چند داستان کوتاه را به قلم تحریر کشیده است.این مقاله به بررسی داستانهای روستایی املی نصرالله پرداخته و ویژگیهای نگارش ادبی نویسنده و رویکرد مضامین داستانهای روستایی او را بیان نموده و میزان شکوفایی روستایی نویسی حرفه ای را در داستانهای وی به شیوه توصیفی– تحلیلی نشان داده است و این نتیجه کلی را به دست داده که قلم «املی نصرالله» در پرداختن به حوادث و شخصیتهای داستانهای روستایی پیشرفت تدریجی داشته و آثار وی بلوغ و استواری فن نگارش روستایی را در ادبیات لبنان عرضه نموده است.
خلاصه ماشینی:
نویسنده در آن از خانوادهای یاد میکند که سوخت مورد نیاز خود را با جمع آوری هیزم تهیه میکنند و باید برای فراهمآوردن هیزم به جنگلهای اطراف روستا بروند؛ اما مدتی است که افراد روستایی به سبب وجود برج نگهبانی و ممنوعیت عبور و مرور در منطقة استقرار نیروهای سازمان ملل نه تنها اجازه، که جرأت رفتن به قسمتهایی را ندارد که هیزم خشک در آن وجود دارد؛ زیرا در این صورت احتمال تیراندازی به سوی آنها و مرگشان وجود دارد.
ک. نصرالله،63) نویسنده در ترسیم فضای روستایی گاهی از ذکر پوشش زنان و مردان مدد میجوید و شخصیتهای داستان را به ظاهری مطابق با آداب پوشش بومی توصیف میکند تا به احساس واقع نمایی مخاطب خود یاری رساند؛ چنانکه در«شجرة الدفلی» مینویسد: - «و دختران جوان با پیراهنهای بلند و گشاد و گلدوزی شده عشوهگری میکنند.
» (همان، 29) او همچنین با استفاده از توصیف، از کسب معاش و مایحتاج شخصیتهای داستان سخن میگوید و با ذکر انواع نوشیدنی، جوشاندهها، شربتها، شیرینیها و غذاهایی که غالبا زنان روستایی با مواد در اختیار خود تهیه میشود، به ذکر جزئیات میپردازد و با صداقت فنی به واقعگرایی داستان کمک میکند؛ چنانکه در «الجمر الغافی» میآورد: - «بنوش پسرم، هیچ چیز مثل جوشاندة صبحگاهی نیست، ذهن رو باز و قلب رو گرم میکنه.
املی نصرالله به سبب آشنایی کامل با عرف عام و میراث شفاهی عربی در نگارش داستان از ضربالمثلها استفاده کرده است؛ اما فراوانی کاربرد آنها در داستانهای روستایی چشمگیرتر است.