چکیده:
جریان سیال ذهن، سبکی نو در داستان نویسی است که در آن نقش نویسنده به حداقل ممکن می رسد؛ چرا که اندیشه ها و احساسات شخصیتها همانگونه بیان می شود که در ذهن آنان جریان دارد. در این شیوه، ترتیب زمانی، مکانی و نظم منطقی رویدادها به هم می ریزد. روشهای روایی تک گویی درونی و حدیث نفس شخصیتها را می توان در تقویت این شیوه روایی موثر دانست. از نویسندگانی که از این شیوه در آثار خود استفاده کرده اند، می توان به جیمز جویس، ویلیام فاکنر، ویرجینیا وولف و...، از میان نویسندگان عرب نجیب محفوظ، غسان کنفانی، حلیم برکات و... و از بین نویسندگان ایرانی عباس معروفی، هوشنگ گلشیری و... نام برد. این جستار با نقد رمان «الشحاذ» اثر نجیب محفوظ به کمک معیارهای جریان سیال ذهن و روش تحلیل محتوا به این نتیجه دست یافته است که نویسنده در این رمان، وظیفه انتقال بخشهایی مهم از داستان خود را به عهده گفتگوها از جمله تک گویی درونی نهاده، و بدین وسیله به خواننده اجازه داده تا مستقیم و بدون دخالت راوی در جریان افکار و احساسات قهرمان داستان قرار گیرد. همچنین با کمک ویژگیهای مختلف تک گویی درونی از قبیل صاحب تک گویی درونی، در نظر نگرفتن مخاطب معهود، شیوه شخصیت پردازی، راهیابی به ذهن قهرمان و پدیده همزمانی، توانسته شخصیت قهرمان را به مخاطب معرفی کند.
خلاصه ماشینی:
فصلنامة لسان مبین(پژوهش ادب عربی) (علمی – پژوهشی) سال چهارم، دورة جدید، شمارة یازدهم، بهار 1392، ص179-161 جریان سیال ذهن در رمان «الشحاذ » اثر نجیب محفوظ حسن گودرزی لمراسکی استادیار دانشگاه مازندران معصومه زندنا کارشناسی ارشد دانشگاه مازندران چکیده جریان سیال ذهن، سبکی نو در داستاننویسی است که در آن نقش نویسنده به حداقل ممکن میرسد؛ چرا که اندیشهها و احساسات شخصیتها همانگونه بیان میشود که در ذهن آنان جریان دارد.
این جستار با نقد رمان «الشحاذ» اثر نجیب محفوظ به کمک معیارهای جریان سیال ذهن و روش تحلیل محتوا به این نتیجه دست یافته است که نویسنده در این رمان، وظیفة انتقال بخشهایی مهم از داستان خود را به عهدة گفتگوها از جمله تکگویی درونی نهاده، و بدین وسیله به خواننده اجازه داده تا مستقیم و بدون دخالت راوی در جریان افکار و احساسات قهرمان داستان قرار گیرد.
(زیتونی،2002م: 163) برخی از مهمترین ویژگیهای این نوع از رمانها را میتوان به شرح ذیل جای داد: عرضة آگاهی درونی شخصیتها بدون انسجام و گسسته توسط نویسنده، بهم ریختگی ترتیب زمانی و مکانی و نظم منطقی رویدادها در کلیت داستان، استفاده از تک گویی درونی در تمام یا قسمتهای مهمی از داستان، بیان ذهنیات اشخاص بدون هیچ گزینش یا سانسوری، کاربرد تداعیهای لفظی و معنایی، وجود ابهام در آن که ناشی از تلاش نویسنده برای نزدیک کردن زبان به سازکارهای ذهن و گاهی نیز ناشی از آشفتگی ذهنی شخصیتهاست.