چکیده:
در هر حیطه از مباحث علوم انسانی چاره ای جز بحث و بررسی پیرامون شناخت انسان به عنوان مادر و سرمنشا علوم انسانی نیست. از جمله موضوع هایی که تامل و تعمق در مباحث انسان شناسی در آن گریزناپذیر است، حاکمیت و نظریه های پیرامون آن به عنوان یکی از مولفه های مهم حیات اجتماعی می باشد. به ویژه آنجا که با داعیه تبیین تئوری های بومی و با نگاهی میان رشته ای وارد این عرصه گردیم. رویکرد اصلی این نوشتار نقد و بررسی مبانی فلسفی و انسان شناختی اصل تفکیک قوا در دوران معاصر بر اساس نگاه اسلام به انسان است و سپس از این رهگذر ارائه الگویی تحلیلی در نظرگاه اسلامی حکومت، نسبت به این اصل و کارکرد آن در حاکمیت اسلامی. این امر با عنایت به ترسیم پارادایمی جدید مبتنی بر بازتعریف نظریه تفکیک قوا و اصل و منشا حاکمیت بر اساس مبانی انسان شناسی اسلامی شکل می گیرد.
There is no choice but studying and discussing the nature of man and knowing him as a source and origin of humanities in its various branches. One of the topics requiring contemplation and deliberation in anthropological issues is sovereignty and its relevant theories as one of the significant components of social life. It is particularly important to investigate this topic with the aim of explaining domestic theories in this regard and studying them with an interdisciplinary approach. The principal approach in this article is study and criticism of philosophical and anthropological foundations of the principle of separation of powers in contemporary time based on the study of man from the perspective of Islam. Accordingly، an analytical paradigm of this principle and its function in the Islamic sovereignty would be presented based on the concept of government from an Islamic perspective. This can be formed after introducing a new paradigm based on redefinition of the theory of separation of powers، and on the source and origin of sovereignty according to Islamic anthropological foundations.
خلاصه ماشینی:
رویکرد اصلی این نوشتار نقد و بررسی مبانی فلسفی و انسانشناختی اصل تفکیک قوا در دوران معاصر بر اساس نگاه اسلام به انسان است و سپس از این رهگذر ارائه الگویی تحلیلی در نظرگاه اسلامی حکومت، نسبت به این اصل و کارکرد آن در حاکمیت اسلامی.
در اینجا سئوال اصلی آن است که با توجه به مبانی نظری حاکمیت اسلامی و نمونه امروزین آن در جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر قانون اساسی و ایده فقهی ولایت فقیه، نقد و بررسی مبانی فلسفی و انسانشناختی اصل تفکیک قوا در دوران معاصر بر اساس نگاه اسلام به انسان چگونه شکل میگیرد و از این رهگذر الگوی تحلیلی در نظریه انسانشناسی اسلامی و نیز حکومت اسلامی نسبت به این اصل چیست؟ در پاسخ به عنوان فرضیه اصلی باید عنایت داشت که ترسیم پارادایمی جدید مبتنی بر بازتعریف نظریه تفکیک قوا و اصل و منشأ حاکمیت بر اساس مبانی انسانشناسی اسلامی محور تحلیل است که در این خصوص مدعای توصیفی مقاله اشارهای تحلیلی بر اصل تفکیک قوا بر اساس دو ویژگی قانون اساسی در جهت رسیدن به حکومت اسلامی مطلوب دارد.
در اینجا انسان به طور کلی دارای این ضعف عمده تلقی میشود و اصولا شاهد نفی نظری و عملی وجود انسان کامل از طرفی و نفی مذهب و مکتب قابل اعتماد هستیم و لذا تمشیت امور لاجرم باید به قوای انسان معمولی و عقاید او سپرده شود، پس تفکیک قوا با تمام مبانی معرفتی خود لازم و غیرقابل انکار میگردد.