چکیده:
شناخت وضعیّات فرهنگی و اجتماعی امروز بدون درک درست از گذشته، بسیار مشکل و گاه غیر ممکن
است. نیروهای اسطورهای که ماهیّات آنها نیاز به تحلیل و واکاوی دارد، ما را با بخشی از موانع فرهنگی و
قدرت پنهان آنها آشنا میسازد. بررسی شاهنامه از این دیدگاه که چگونه نوآوری، تجدد و تغییر خواهی با
سدّ محکم سنّت مواجه شده و چه مجازاتهایی را در پی داشته است، به درک درستتر چارچوب فکری
جامعه ایران کمک میکند. به نظر میرسد یکی از عکس العمل های سنّت در برابر نوخواهی در فرهنگ
ایرانی، وارونه نمایی و قلب واقعیت است. این ویژگی در داستان کاووس به خوبی قابل مشاهده است.
کاووس در شاهنامه بیش از هر پادشاه ایرانی، شخصیتی منفی دارد. راز این تصویر منفی، به نحوة برخورد
نوگرایانه وی با زندگی سنّتی باز میگردد. آیا این احتمال وجود دارد که سنّت و سنّت گرایان تصویری
وارونه از عملکرد کاووس ارائه کرده باشند؟ به تصور نگارندگان، در متن حماسه نشانههایی از وارونه نمایی
و قلب واقعیّات دربارة این اسطوره دیده میشود. سه عملکرد اصلی کی کاووس که باعث شده است
نیروهای سنّت گرای حماسه، او را به بیخردی منسوب کنند عبارتند از: 1- جنگ مازندران، 2 - برون
همسری (ازدواج با سودابه و مادر سیاوش)، 3- پرواز به آسمان.
در هر یک از این سه کنش، میل به خرد گرایی و تجدد از دل اسطوره و حماسه، یعنی متنی که تحت
کنترل سنّت بوده، قابل تشخیص است. باز خوانی و یا به تعبیری وارونه خوانی بخشهایی از شاهنامه
_که احتمال دگرگونی واقعیت در آن بیشتر است_ به خوانشی تازه از شاهنامه و فرهنگ ایرانی منجر
خواهد شد. خوانشی که مخاطب را از قید و بندهای متن خارج می سازد و واقعیتی متفاوت پیش روی
او میگذارد
خلاصه ماشینی:
آیا این احتمال وجود دارد که سنت و سنت گرایان تصویری وارونه از عملکرد کاووس ارائه کرده باشند؟ به تصور نگارندگان، در متن حماسه نشانه هایی از وارونه نمایی و قلب واقعیت دربارٔە این اسطوره دیده میشود.
در منابع پهلوی از جمله دینکرت، بندهشن و مینوی خرد از یـک سـو بـر حجـم مطالبی که در مورد کیکاووس آمده است ، افزوده میشود و شخصیـت اسطوره ای او بـا آن چـه در اوستا آمده متفاوت می گردد و از سوی دیگر شخصیـت مثبت او به دلایل نامعلوم تغییـر مـی کند و حتی به یک شخصیـت منفی تبدیل میشود.
برای درک بهتر این موضوع باید ایـن واقعیـت را در نظر داشت که تمام رسانه های رسمی و از جمله خط ، در انحصـار مؤبـدان زرتشـتی بـوده اسـت ؛ بنابراین هیچ گونه قرائت مخالفی در ایران باستان قدرت انتقال نیافته است و مخاطـب در طـول تاریخ عادت کرده است که قرائت مؤبدان زرتشتی را بپذیرد و به دلایل گوناگون آن را باز تولید و تکرار کند٥.
علاوه بر این کاووس پس از جنگ مازندران به سرزمین های دیگری حمله میکند و هیچ یک از آنها به جـز جنـگ هامـاوران باعـث مخالفـت بزرگان ایران نمی شود.