چکیده:
قالب قصیده تا پیش از ناصرخسرو، بیشتر مدحی بوده است؛ امّا ناصرخسرو در قصیده چه از نظر قالب و
چه معنا، ساختار شکنی نموده است. موضوع این مقاله، بررسی نوآوری های ناصرخسرو در این زمینه
است. در بخش نخست مقاله اجمالا به قصاید پیش از ناصرخسرو پرداخته شده است. شعر او از نظر ذوق
شاعرانه و تبعیت از برخی سنّت های ادبی، با شاعران پیش از خود شباهت هایی دارد. در بخش تفاوت ها
، دیدگاه ناصرخسرو دربارة شعر، وزن قصاید او، نوآوری در مقدمه و قسمت اصلی قصیده بررسی شده
است. قصد ناصرخسرو از وصف طبیعت، نشان دادن ناپایداری آن از طریق تداعی و دلالت های ثانوی ،
لزوم دل نبستن به رهگذار بی معنی و همچنین گذر از طبیعت بیرون و رجوع به جهان درون است. در
واقع ناصر خسرو در متن اصلی قصیده _که بنا به سنّت جایگاه مدح است_ به تفسیر و تاویل بخش
اول- تغزّل - می پردازد و از مسائل دینی می گوید. سرچشمه این نگاه شاعر، قرآن و اندیشه های کلامی
است که در برخی از آثار حکمی او به چشم می خورد.
خلاصه ماشینی:
این مقاله قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که اگر مقصود از قصیده ، شعر مدحی با سـاختاری چهـار بخشـی و کلیشه ای باشد، ناصر خسرو چگونه آن عناصر را کـه متناسـب بـا مـدح اسـت ، بـه کـار بـرده و اندیشه های دینی اش چگونه در قالب این شعر سفارشی و مدحی گنجیده است ؟ در پاسخ به این پرسش ها به قصاید مهم ترین شاعران پیش از او همچـون رودکـی ، کسـائی ، فرخـی ، عنصـری ، منوچهری و قطران تبریزی نگریسته میشود تا در مقایسـه ، جایگـاه ناصرخسـرو در میـان هـم روزگارانش روشنتر نموده شود.
گاه شعر را یکباره با مدح آغاز میکند: مـراد عــالم و شـــاه زمیـــن و گـنج هنـر قوام ملک و نظام و هدی و فخر بشر(عنصـری ،١٣٦٣ :٨٧) و سپس در میان مدح ممدوح به طبیعت میپردازد، طبیعتی کـه بهـارش عطـا را از ممـدوح میآموزد (همان :٨٧) و به سبب ناچیزی عطایش با صدای رعد میخندد (همان : ٨٨) و در شعری دیگر، به وصف اغراق آمیز سلطان میپردازد و اگر از «عقیق زار» میگوید، مرادش زمینی اسـت که از خون دشمنان ملک ، بدین سان گردیده است (همان : ٧٣) و اگر هوای چون باغ ارم و گلنـار را وصف میکند، در حقیقت از جامه های رنگین به غنیمت گرفته میگویـد و از یـاقوتهـای بـه سرقت رفته (همان : ٧٦) منوچهری نیز همچون دیگر شاعران ، اغلب سنت قصیده سرایی را بنا به رسم به کار بـرده است ولی نکتۀ قابل توجه ، اشعاری است که به نظر میآید در آنها فـرم قصـیده دگرگـون شـده است .