چکیده:
برخی بر این ایده¬اند که هر شرحی از سیاست باید از طبیعت انسان، امکانات و محدودیت هایش آغاز شود نه از توانایی انسان؛ از این رو بایدهای مذهبی و دینی را به کنار نهاده و براساس بایدهای علمی یا باهست¬ها و ممکنات مادی به سیاست انسان پرداخته¬اند اما شهید مطهری کسی است که در مقابل این ایده قرار گرفته و ایده¬ای دیگر درباره انسان وحضورش در اجتماع و سیاست بیان داشته است بدین جهت این مقاله در صدد پاسخ این سوال است که انسان شناسی مطهری با رهیافت کلامی چیست؟ و چگونه می تواند پایه و معبری برای حل مشکلات نظام سیاسی واقع شود؟ نگارنده بر این باور است که انسان شناسی از مباحث مهم کلام جدید است و شهید مطهری به عنوان یک متکلم، نظام کلامی خود را بر مبنای فطرت استوار کرده است و بر اساس آن به انسان شناسی پرداخته است در نگاه او چون انسان دو نظام یعنی نظام طبیعی ونظام فطری دارد پس فقط به نظام طبیعی اولویت انحصاری نباید داد زیرا انسان اگر چه دارای زندگی مادی و فرهنگی است وسیرتکاملی انسان از جسم مادی شروع می¬شود اما به سوی انسانیت کمال می یابد چون انسان هم انتخاب شده وهم انتخاب گر است او با نفی نظریه مارکسیستی و نظریه رئالیستی در انسان شناسی،اظهار می دارد انسانروح محض و ماده محض است پس باید معاش و معاد او توامان باشند و برای تحصیل سعادت باید هم در نفی مملوکیت خود و هم در نفی مالکیت دیگران برخود، تلاش نماید.
Some believe that every explanation from policy should initiate from the nature of human being، his facilities and limitations not from his capabilities. Hence، it has been put away the regional and theological necessities and the policy of human being has been investigated on the basis of the scientific necessities or through the status quo and material facilities. Nevertheless، Motahhari is considered as the one who stood in front of this idea and stated a different one concerning human being and his presence in the society and policy.
This article is to answer this question that: What is Motahhari’s anthropology through the theological strategies? How could it be the base and a path for the settlement of the political system’s adversities?
The author believes that anthropology is considered as the main issues of the new theology and Motahhari as a theologian has constructed his theological system on the basis of nature to study anthropology accordingly. In his view، human being is of two natural and innate systems، so the priority should not be given to natural system exclusively. Although human being is of material and cultural life and his development journey initiates from physical body، his perfection would be towards humaneness.
Since، human being is both selected and selector and through the rejection of Marxist and realistic theory، Motahhari asserts that human being is neither “absolute soul” nor “absolute matter”، so his livelihood and resurrection should be concurrently and he is supposed to do his best in order to achieve happiness through the rejection of his servitude as well as the ownership of others.
خلاصه ماشینی:
"انسانشناسی کلامی مطهری؛ معبری برای سیاست شناسی تاریخ دریافت: 19/6/91 تاریخ تأیید: 3/8/91 دکتر نجف لکزایی 1 دکتر رضا عیسینیا 2 برخی بر این ایدهاند که هر شرحی از سیاست باید از طبیعت انسان، امکانات و محدودیت هایش آغاز شود نه از توانایی انسان؛ از این رو بایدهای مذهبی و دینی را به کنار نهاده و براساس بایدهای علمی یا باهستها و ممکنات مادی به سیاست انسان پرداختهاند اما شهید مطهری کسی است که در مقابل این ایده قرار گرفته و ایدهای دیگر درباره انسان وحضورش در اجتماع و سیاست بیان داشته است بدین جهت این مقاله در صدد پاسخ این سؤال است که انسان شناسی مطهری با رهیافت کلامی چیست؟ و چگونه می تواند پایه و معبری برای حل مشکلات نظام سیاسی واقع شود؟ نگارنده بر این باور است که انسان شناسی از مباحث مهم کلام جدید است و شهید مطهری به عنوان یک متکلم، نظام کلامی خود را بر مبنای فطرت استوار کرده است و بر اساس آن به انسان شناسی پرداخته است در نگاه او چون انسان دو نظام یعنی نظام طبیعی ونظام فطری دارد پس فقط به نظام طبیعی اولویت انحصاری نباید داد زیرا انسان اگر چه دارای زندگی مادی دانشیار علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم( دانش آموخته دانشگاه باقرالعلوم( و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی."