چکیده:
خودگرایی اخلاقی نظریه ای مربوط به اخلاق هنجاری است. ایده اصلی این نظریه، از نظر «این رند»، رمان نویس، و فیلسوف غیر دانشگاهی امریکایی این است که هر شخص باید منحصرا به دنبال منافع خودش باشد. ایده دیگر وی این است که عینیت گرایی، به معنای مورد نظر رند، در مابعدالطبیعه و معرفت شناسی، مستلزم خودگرایی اخلاقی در حوزه اخلاق است. وی با تاکید بر اینکه که هرچیزی در جهان خارج جزئی و خاص است و ما در خارج کلی نداریم، زمینه را برای تمسک خودگرایان اخلاقی بعدی به مفهوم خاصی از «تشخص» در تمام موجودات خارجی، به منظور توجیه اولویت خود بر دیگران فراهم ساخت. این درحالی است که طبق مبانی ملاصدرا، «تشخص» از آن وجود خارجی اشیا است و همان وجود، حقیقتا کثیر و، در عین حال، حقیقتا واحد است. نتایجی که در این مقاله حاصل می گردد این است که، اولا: نه تنها «تشخص»، مبنای متافیزیکی محکمی برای خودگرایی اخلاقی نخواهد بود، بلکه، ثانیا: دیدگاه های بنیادین مابعدالطبیعی ملاصدرا در باب تشخص و تشکیک، می تواند به عنوان نوعی مقدمه یا مبنای مابعدالطبیعی برای فلسفه اخلاقی تلقی گردد که قائل به رعایت توازن میان منافع خود و منافع دیگران است.
خلاصه ماشینی:
"ﻧﺘﺎﯾﺠﯽ ﮐﻪ در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﮔﺮدد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ، اوﻻ: ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ » ﺗﺸﺨﺺ«، ﻣﺒﻨﺎی ﻣﺘﺎﻓﯿﺰﯾﮑﯽ ﻣﺤﮑﻤﯽ ﺑﺮای ﺧﻮدﮔﺮاﯾﯽ اﺧﻼﻗﯽ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد، ﺑﻠﮑﻪ، ﺛﺎﻧﯿﺎ: دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی ﺑﻨﯿﺎدﯾﻦ ﻣﺎﺑﻌﺪاﻟﻄﺒﯿﻌﯽ ﻣﻼﺻﺪرا در ﺑﺎب ﺗﺸﺨﺺ و ﺗﺸﮑﯿﮏ، ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻮﻋﯽ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﯾﺎ ﻣﺒﻨﺎی ﻣﺎﺑﻌﺪاﻟﻄﺒﯿﻌﯽ ﺑﺮای ﻓﻠﺴﻔﮥ اﺧﻼﻗﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﮔﺮدد ﮐﻪ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ رﻋﺎﯾﺖ ﺗﻮازن ﻣﯿﺎن ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮد و ﻣﻨﺎﻓﻊ دﯾﮕﺮان اﺳﺖ.
(Rand, 1964a, pﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، او در ﻣﻮﺿﻊ دﯾﮕﺮی ﺑﯿﺎن ﻣﯽدارد: »اﺧﻼق ﻋﯿﻨﯿﺖ ﮔﺮا ﺑﺎ اﻓﺘﺨﺎر اﻋﻼم ﻣﯽ دارد ﮐﻪ از ﺧﻮدﮔﺮاﯾﯽ ﻋﻘﻼﻧﯽ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ: ارزﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺑﻘﺎی اﻧﺴﺎن از آن ﺟﻬﺖ ﮐﻪ اﻧﺴﺎن اﺳﺖ، ﻻزم اﻧﺪ، ﯾﻌﻨﯽ: ارزﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮای ﺑﻘﺎی ﻧﻮع ﺑﺸﺮ ﻻزم اﻧﺪ و ﻧﻪ ارزﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮاﺳﻄﮥ اﻣﯿﺎل، اﺣﺴﺎﺳﺎت، »اﺷﺘﯿﺎﻗﺎت«، ﺣﻮاس، اوﻫﺎﻣﺎت ﯾﺎ ﻧﯿﺎزﻫﺎی درﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯽﮔﺮدﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺑﻮﯾﯽ از ﻋﺎدت اﻧﺴﺎﻧﯽ دﯾﺮﯾﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮدن ﺧﻮد، ﻧﺒﺮدهاﻧﺪ، ﻫﯿﭻ ﺟﺎﻣﻌﮥ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﻪ روی ﺧﻮد ﻧﺪﯾﺪه و ﻫﯿﭻ درﮐﯽ از ﻧﻔﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﻏﯿﺮ از ﭼﭙﺎول روزﮔﺎر ﺧﻮﯾﺶ ﻧﺪارﻧﺪ.
(Monro, p ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، ﻓﺮدﮔﺮاﯾﯽ ﻣﺘﺎﻓﯿﺰﯾﮑﯽ را در ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻣﻘﻮﻟﮥ آﮔﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮان ﻣﻮرد ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻗﺮار داد: ﯾﻌﻨﯽ اﯾﻦ آﻣﻮزه ﮐﻪ ﻓﺮد )اﻧﺴﺎﻧﯽ( ﯾﮏ ﮐﻞ ﻣﺨﺘﺎر اﺳﺖ، و اﯾﻨﮑﻪ ﻫﺮ ﮐﻞ ﺑﺰرﮔﺘﺮی ﺻﺮﻓﺎ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ- ای از اﻓﺮادی اﺳﺖ ﮐﻪ، اﮔﺮ ﻫﻢ اﺻﻮﻻ ﺗﺄﺛﯿﺮی ﺑﺮ ﻫﻢ ﺑﮕﺬارﻧﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﻇﺎﻫﺮی اﺳﺖ.
آﯾﺎ در ﺻﻮرت وﺟﻮد ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪای، ﻣﯽﺗﻮان آن را ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﮥ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﺑﺮای ﭘﯽ ﺟﻮﯾﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ و ﻫﻢ ﻣﺒﻨﺎﯾﯽ ﺑﺮای رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ دﯾﮕﺮان )از ﻗﺒﯿﻞ اﺣﺴﺎن( ﺑﻪ ﺷﻤﺎر آورد؟ در ﻫﻤﯿﻦ راﺳﺘﺎ، ﻧﻈﺮﯾﮥ ﺻﺪراﻟﺪﯾﻦ ﺷﯿﺮازی راﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﺒﻨﺎی ﺗﺸﺨﺺ، ﯾﻌﻨﯽ ﺗﺸﺨﺺ ﺑﺮﻣﺒﻨﺎی وﺟﻮد، و دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی او راﺟﻊ ﺑﻪ وﺟﻮد و ﮐﺎرﮐﺮد آن در ﺑﺤﺚ راﺑﻄﮥ ﻓﺮدﮔﺮاﯾﯽ ﻣﺘﺎﻓﯿﺰﯾﮑﯽ و ﺧﻮدﮔﺮاﯾﯽ اﺧﻼﻗﯽ، ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ و ارزﯾﺎﺑﯽ ﻗﺮار ﺧﻮاﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ."