چکیده:
این نوشته در صدد بیان این نکته است که تحمیل مفهوم ژئوپلتیک بر مقوله معرفتی و عقیدتی شیعه ، از ابتکارات و بدعت های کتاب «ژئوپلتیک شیعه » نوشته فرانسوا توال است . توال سعی کرده مفاهیم قدیمی تر اسلام ایرانی و اسلام عربی را در دایره ای محدودتر بر شیعه گری ایرانی و شیعه گری عربی تطبیق کند. هدف اصلی او در این کتاب آن بوده که ژئوپلتیک شیعه را با هارتلند(مرکزیت ) ایران ترسیم نماید. نویسنده برای رسیدن بدین مقصود، بسیاری از واقعیت های جوامع شیعی را نادیده گرفته است . همچنین از سوی مولف ، خبط و خطاهایی در گزارشدهی از تاریخ تشیع و شیعیان مشهود است که در این مقاله به آنها اشاره شده است .
خلاصه ماشینی:
٢ اين تعريف به خوبي از خلط معناي ژئوپلتيک و جغرافياي سياسي حکايت ميکند و مؤيد نظري است که ميگويد: بررسي وضعيت شيعيان در کشورهاي مختلف ، مربوط به جغرافياي سياسي است و حتي در نظر گرفتن ايران به عنوان يک هارتلند، باعث معنا بخشي بدان نميشود؛ چرا که ايران به عنوان يک کشور، در سياست بين المللي خود، تنها به علايق مذهبي خود توجه ندارد؛ بلکه در روابط بين الملل ، به مجموعه اي از منافع اقتصادي، سياسي و فرهنگي خويش ميانديشد.
نويسنده براي معرفي شيعه ، از انقلاب اسلامي در ايران و جنگ هاي داخلي در لبنان استفاده کرده و شرکت شيعيان در بحران افغانستان، ناآراميهاي پاکستان، سرنوشت سوريه و ثبات عربستان را به دليل نقش آفريني ايشان در صحنه بين الملل دانسته است .
اگر هفده سال پيش براي شيعيان دوازده امامي در خاورميانه ، انقلاب اسلامي ايران به صورت قطب و مرجع در 3 آمده است ، اين مرجعيت از سوي همگي پيروان مذهب شيعه در جهان مورد قبول نيست .
نکته قابل توجه ديگر آن است که توال در مورد شيعيان عرب خليج فارس، از تقسيم بندي شيعه گري به ايراني و عربي، مانند آنچه در خصوص عراق به کار برده، استفاده نکرده است ؛ چرا که او مايل است ارتباط نزديک بين شيعيان خليج فارس و ايران برقرار کند؛ تا بتواند در سايه آن، از خطرات ژئوپلتيک داخلي و خارجي براي کشورهاي متبوعشان سخن بگويد.
عامه مردم در جوامع شيعي کشورهايي نظير ايران، عراق، افغانستان و شبه قاره و کشورهاي عربي خليج فارس نظير کويت و بحرين ، ارتباط تنگاتنگي با مراجع علمي شيعه داشته اند و همين ارتباط در تاريخ معاصر، باعث پيدايي جريان هاي بيداري اسلامي در بين شيعيان شده است .