چکیده:
در سال های اخیر، تحت تاثیر مراودات بیشتر علوم انسانی و اجتماعی با یکدیگر، شاهد باز شدن افق های جدیدی در مطالعات تاریخی هستیم که باعث شده است آثار بدیعی در این حوزه عرضه شود. اگرچه این آثار را صرفا نمی توان تاریخی دانست، و تاریخ یک وجه آنهاست، اما آنچه که مهم است، پی بردن اهل تحقیق به نگریستن بعد تاریخی تحولات و پدیدارهاست. این موضوع نزد اهل تحقیق آشکار شده است که بدون توجه به بعد تاریخی پدیدارها نمی توان به درک کاملی از آنها رسید. آنها پدیده ها را نه به صورت منقطع و جدای از هم، بلکه از طریق تا زمان کنونی بررسی میکنند. تحت « شدن » زنجیره تسلسل و پیوستگی شان با هم به عنوان پدیده ای در حال تاثیر همین نگاه تاریخی، آنها در بررسی هر رویدادی، به ریشه و بستر شکل گیری آنها توجه زیادی داشته و دست به تفسیری تاریخی می زنند. یکی از این محققان احمد اشرف است که در نوشته حاضر، سبک تاریخ پژوهی و نوع مواجه وی با تاریخ به اختصار مورد بررسی قرار می گیرد.
In recent years, new horizons in historical studies are being opened through more
interactions between humanities and social sciences, leading to the presentation of
innovative works in this field. Although these works are not purely historical and
history is only one aspect of them, it is important that researchers consider the
historical aspect of the events. It is obvious that a comprehensive understanding of
the events is not possible without considering their historical aspect. The
researchers did not study the events individually, but they investigate them
through their connecting chain as a “becoming” phenomenon. Due to this historical
view, in studying each event, they focus on the basis and origin of the event and
present a historical interpretation. This paper briefly discuss the historical research
methodology used by one of these researchers, Ahmad Ashraf, and his deal with
history.
خلاصه ماشینی:
"به راستی آیا میتوان بدون توجه به بستر و ریشههای تحولات سیاسی و اجتماعی به شناخت کامل و همه جانبهای از آنها رسید؟ 2) آثار اشرف را باید نوعی مواجهه از پایین به تاریخ به شمار آورد؛ به دلیل اینکه تاریخ را محصول تحولات اجتماعی میداند و میآید به «جامعه» ایران و «اجتماعات» درون آن میپردازد؛ به طبقات اجتماعی و توده مردم توجه میکند؛ به اصناف و تجار در جامعه شهری میپردازد؛ به گروههای ایلی و عشایری توجه میکند؛ شیوههای تولید روستایی، شهری و عشایری را مورد واکاوی قرار میدهد؛ جنبشها و قیامهای مردمی را در برابر استبداد و استعمار مورد بررسی قرار میدهد.
البته اشرف در کنار این عامل (سلطه عشایر)، عوامل دیگر نظیر نظارت گسترده دستگاه حکومتی و عمال دیوانی بر شهرها و انجمنهای صنفی (عدم استقلال آنها برخلاف شهرهای غربی)، و همچنین وضعیت نیمه استعماری و تحولات اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی در شرایط سلطه استعماری (عامل خارجی) را نیز در به وجود آمدن ناایمنیها و در نتیجه عدم رشد سرمایهداری جدید در ایران مؤثر میداند.
نمونه بارز آن، دیدگاههای او درباره انقلاب اسلامی است که آن را در مقاله ای تحت عنوان «دولت، طبقات و روشهای بسیج نک: موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دوره قاجاریه، ص 133 ـ 126؛ همچنین: «نظام صنفی، جامعه مدنی و دمکراسی در ایران،» مجله گفتگو (شماره 14.
به راستی آیا میتوان نقش اشخاصی نظیر امام خمینی را در رهبری انقلاب ایران نادیده گرفت یا در سایه قرار داد؟ 6) ویژگی دیگر تاریخپژوهی اشرف نگاه مقایسهای ـ تطبیقی وی است؛ نگاهی که نتیجه گسترش علوم اجتماعی در سالهای اخیر است و به علت پرکاربرد بودن آن، طرفداران زیادی میان جامعه شناسان پیدا کرده است."