چکیده:
پراگماتیسم، به مثابه یک نظریه فلسفی و روش دستیابی به حقیقت، دیدگاه تقریبا جدیدی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی در آمریکا رواج پیدا کرد. پراگماتیسم بر این اصل استوار است که درباره هر نظریه یا آموزه ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست ها، اگر عقیده ای به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آنرا حقیقی قلمداد کرد. در واقع، حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد. فلسفه پراگماتیسم نیز همانند سایر فلسفه ها دارای پیوندهای عمیقی با سیاست و مسایل سیاسی است.
در مقاله حاضر ضمن بررسی و نقد فلسفه و روش پراگماتیسم، ارتباط پراگماتیسم و سیاست نیز در تئوری و عمل مورد بحث قرار گرفته است. نتایج مقاله حاکی از این است که هر چند نگاه پراگماتیک به پدیده های سیاسی در مواردی لازم است، اما کافی نیست؛ زیرا افراط در این امر، موجب مشکلاتی است که عدم پایبندی به اخلاق، ابزار گرایی، بی توجهی به آرمان های سیاسی و اجتماعی و تقدم منافع بر اصول و ارزش ها از آن جمله اند.
خلاصه ماشینی:
در واقع جيمز درباره ي حقيقت بر اين باور است که براي داوري در خصوص يک انديشه بايد به نتيجه هاي عملي آن نظر داشت .
وي تجربه گرايي را موضعي مي داند که نتايج آنرا در باب موضوعات مربوط به امور واقع ، همچون فرضيه هايي تلقي مي کنند که ممکن است طي تجربه ي آينده تغيير کند (١٩٣٧:٧ ,James)؛ البته جيمز تجربه گرايي به معناي پوزيتيويستي را قبول ندارد و حتي گاهي آنرا مورد نقد نيز قرار داده است .
٢. روش پراگماتيستي: جيمز محک تمام حقيقت را تجربه ميدانست و بر اين باور بود که تجربه ي ديني هر فرد پديده اي است که بايد از سوي همه به عنوان واقعيت پذيرفته شود (آذربايجاني، ١٤٧:١٣٨٥-١٤٦).
(568:1370 ديويي اين پرسش را مطرح کرد که چه چيز در فعاليت هاي علمي سه قرن اخير اروپا باعث اين موقعيت شگفت آور و نتايج عالي و عجيب شده است ؟ آيا چنين چيزي را مي شود با موفقيتي مشابه بر ساير زمينه هاي انساني هم منطبق کرد و در آنها نيز به کار بست (مگي، ٤٨٢:١٣٧٢)؟ وي در باب روش پيشينيان در علوم و فلسفه معتقد بود که منطق ارسطويي در زمان خودش کارساز بوده ولي انسان ، امروزه به يک نظريه ي منسجم براي پژوهش نياز دارد که در ساير حوزه ها نيز قابل استفاده باشد.
البته پراگماتيست ها درباره ي اين اشکال که اگر ملاک حقيقت ، عمل باشد، دزد هم کار خود را حق مي داند چون براي او مفيد است ، مي گويند: علاوه بر نتايج مستقيم بايد آثار غيرمستقيم و نهايي را هم مدنظر داشت .