خلاصه ماشینی:
"به دنبال آن قرآن در صدد است میان شریعت محمدی و اساس یگانه دین ـ که بدان دروغ بسته شده ـ رابطه برقرار کند: شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی أوحینا إلیک و ما وصینا به إبراهیم و موسی و عیسی ان اقیموالدین و لاتتفرقوا فیه کبرعلی المشرکین ماتدعوهم إلیه الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی إلیه من ینیب و ما تفرقوا إلا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم و لولا کلمة سبقت من ربک إلی أجل مسمی لقضی بینهم و إن الذین اورثوا الکتاب من بعدهم لفی شک منه مریب فلذلک فادع و استقم کما أمرت و لاتتبع اهواءهم و قل آمنت بما أنزل الله من کتاب و امرت لأعدل بینکم الله ربنا و ربکم لنا اعمالنا و لکم اعمالکم، لاحجة بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر؛(31) پس برای این امر دعوت کن و چنانکه دستور یافتهای پایداری کن، و از هوا و هوس آنان پیروی مکن و بگو به هر کتابی که خدا فرو فرستاده است ایمان آوردهام، دستور یافتهام در میان شما دادگری کنم؛ خداوند پروردگار ما و پروردگار شماست.
(33) چگونه پیامبر براساس شرایع عمل کند و عدالت را در میان مردم اجرا کند، در حالی که دولتی تشکیل نداده است؟ اینجا احتمال دارد سؤالی مطرح شود که چگونه در حالی که شمار مسلمانان اندک است و هنوز به اندازه امت نرسیدهاند و سرزمینی ندارند تا دولت تشکیل دهند در مکه دولتی بر پا خواهد شد؟ دکتر محمد سلیم العوا در این زمینه میگوید: وضعیت مسلمانان در دوره مکی به گونهای بود که آیین جدیدی را که پیامبر به آنان بشارت داده بود پذیرفته بودند و در جهت آن فعالیت میکردند، اما به صورت امتی جدا و تفکیک شده از دیگر مسلمانان مکه در نیامده بودند و سرزمینی نداشتند تا رهبری ـ فعالیت سیاسی که منبعث از شریعت وحیانی است و آن را محقق میسازد ـ را به کار بندند."