چکیده:
در ایران پیش از انقلاب، گروه ها و احزاب متعددی برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی پهلوی در تلاش بودند. این گروه ها برای همراه کردن مردم و نخبگان جامعه با خود، می بایست دلایل خود را برای نفی رژیم موجود، وضعیت مطلوب پس از رژیم فعلی و چگونگی رسیدن به جامعه موعود ارائه می دانند. هر یک از گروه ها و احزاب فعال در آن روز ایران، نظرهای خود را در باره چرایی نفی وضعیت موجود و چگونگی رسیدن به وضعیت ایدئال، از مکاتب و نظریات مطرح آن زمان اخذ می کردند. در این میان، بودند احزابی که ایدئولوژی مارکسیستی را مبنای تحلیل وضعیت اجتماعی و سیاسی خود قرار می دادند و با تکیه به آن، به مبارزه با رژیم پهلوی می پرداختند؛ احزابی مانند حزب توده، چریک های فدایی خلق و مجاهدین خلق ایران از این قبیل اند. حزب توده، رژیم پهلوی را رژیمی وابسته به جبهه امپریالیست آمریکا و استبدادی می دانست؛ به همین دلیل خواستار جایگزینی آن با رژیمی ملی بود. هر چند حزب توده انقلاب را راه سرنگونی رژیم پهلوی می دانست، بر آن بود که برای آمادگی ذهنیت توده های مردم برای انقلاب باید کار فرهنگی و سیاسی انجام گیرد. چریک های فدایی خلق نیز برای مخالفت با پهلوی همان استدلال حزب توده را داشتند؛ اما معتقد بودند حکومت جایگزین باید تحت رهبری حزب پیش گام کارگران تشکیل یابد. چریک های فدایی هم عقیده داشتند انقلاب تنها راه رسیدن به وضعیت آرمانی است؛ اما بر خلاف حزب توده آمادگی ذهنیت توده ها را در گرو فعالیت های مسلحانه می دانستند. مجاهدین خلق نیز با دو گروه قبل در دلایل نفی رژیم پهلوی هم عقیده بودند؛ اما بر خلاف آن دو، علاوه بر اعتقاد به وجود شرایط عینی انقلاب، شرایط ذهنی انقلاب را هم مهیا می دانستند. به عقیده سازمان مجاهدین، تنها علت شکست مبارزه ها تا آن زمان، نبود سازمان دهی برای رهبری توده هاست که این خلا را نیز احزاب باید پر کنند. جامعه ایدئال مورد نظر مجاهدین، جامعه بی طبقه توحیدی بود.
خلاصه ماشینی:
"پس از اصلاحات ارضی ایران ، جامعه به دلایل پیش گفته و از آنجایی که منابع و سرمایه های کشور توسط امپریالیسم و عم ال آن (سرمایه داری وابسته ) به یغما میرفـت ، آبسـتن انقـلاب از نوع ملی - دمکراتیک بود و انقلاب سوسیالیستی - که آمال هر کمونیست و خود حزب اسـت - به زمان بعد از انقلاب ملی - دمکراتیک و آماده شدن شرایط عینی آن موکول شـ د.
از پیامدهای اصلاحات ارضی این بود که شاه و دربار و قشر بروکرات (یعنی دولـت وابسـته بـه طبقات سرمایه داری کمپرادور) با قرار گرفتن در رأس قدرت دولتی و به دست گرفتن اهرم های قدرت اقتصادی ، سودهای سرشاری نصیب خود و اعضای بورژوازی وابسته و امپریالیسم کـر د (سازمان چریک های فدایی خلق ، ١٣٥٩: ٣٩).
او بـا تحلیـل اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران پس از اصلاحات ارضی، نتیجـه مـیگیـرد کـه مرحلـۀ انقلاب بورژوا - دمکراتیک در ایران سپری شده است و جامعه شرایط مساعد برای انقلاب سوسیالیستی را هم ندارد (سازمان چریک های فدایی خلق ، بیتا الف : ٣٨).
در سال ١٣٤٤، دو تن از سران مجاهدین به نام های سعید محسن و محمد حفیف نژاد پـس از بررسی اوضاع و احوال اجتماعی کشور و جمع بندی مبارزات گذشـته - بـ ه ویـ ژه واقعـ ۀ ١٥ خرداد - درپی پاسخ گویی به این پرسش برآمدند که چرا مبارزات گذشتۀ مردم ایران به شکست انجامید؟ آنان دریافتند که علت اصلی شکست مبارزات ، نبود شرایط عینی و آمادگی توده هـا ی مردم برای مبارزه نبود؛ بلکه بر اثر نبود شرایط دیگری به ویژه «فقدان رهبری ذی صلاح » بـرای مبارزه بود."