چکیده:
ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان، همواره تلاش زیادی را بهکارگرفته است تا بتواند در عرصههای داخلی و خارجی، جایگاه خود را ارتقاء بخشد. دولتمردان این کشور با تاکید بر این نکته که سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است، راههای گوناگونی را آزموده تا بتوانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور خود را بهبود بخشند. البته آنها در چند دهه گذشته بهتدریج توانسته اند به اهداف خود دستیافته و شرایط اقتصادی و سرمایهگذاری های مناسبی را نسبت به دهه 1970 تجربه کنند. به قدرت رسیدن اسلامگرایان (حزب عدالت و توسعه) در سال 2002، گفتمان سیاست خارجی این کشور را تغییر داد. در سالهای پس از به قدرترسیدن حزب عدالت و توسعه و با به کارگیری نظریه عمق استراتژیک احمد داوود اوغلو معمار ترکیه نوین، راهبرد استراتژیک سیاست خارجی این کشور تغییر کرد. حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان کوشید وارد اتحادیه اروپا شود و اکنون سیاستهای منطقهای و فرامنطقهای حزب حاکم عدالت و توسعه در راستای همگرایی با شرایط عضویت در اتحادیه اروپا قرار گرفته است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بهرهمندی از منابع کتابخانهای و اینترنتی این موضوع را بررسی میکند
خلاصه ماشینی:
درمجموع، عناصر و شاخصهایی را که حزب حاکم عدالت و توسعه در سیاست خارجی طرح و برای عملیاتیکردن آن تلاشمیکند، میتوان در چند مورد خلاصهکرد: ( بهصفررساندن مشکلات با همسایگان (البته این سیاست تا حدودی از سال 2010 به بعد از اولویت خارج شده است)؛ ( پیگیری جدی روند عضویت در اتحادیه اروپا (این سیاست نیز در سالهای اخیر با بنبست جدی مواجه شده است)؛ ( حفظ روابط راهبردی با آمریکا؛ ( ایفای نقش فعال در خاورمیانه و تبدیلشدن به الگو در این منطقه در چارچوب تلفیق دین با دموکراسی؛ ( تلاش برای احیای نقش تاریخی در بالکان، قفقاز و آسیای مرکزی؛ ( توسعه روابط با چین، روسیه و ایران (در رویکرد نگاه به شرق)؛ ( تبدیلشدن به قطب ترانزیت انرژی منطقه؛ ( فرصتسازی از بحرانهای منطقه (نقش میانجی) برای تقویت اعتبار و نقش منطقهای؛ ( راهبرد یکپارچه در سیاست خارجی (به این معنی که هیچیک از مناطق، جایگزین هم نمیشوند بلکه مکمل یکدیگرند)؛ ( خطمشی کنشگرایانه در سیاست خارجی (نقش ایجابی در مسائل منطقهای و جهانی)؛ ( سیاست بهطور کامل، فراگیر و ثابت (ایجاد تعادل در روابط خارجی میان کشورها و مناطق مختلف)؛ ( بهرهمندی از نهادهای مدنی و سازمانهای غیردولتی تجاری در سیاست خارجی؛ ( پرهیز از اتخاذ رویکرد امنیتی رویاروی غرب در منطقه.