چکیده:
فرهنگ واژگانی هر شاعر گویای نوع اندیشه و حساسیتهای فرهنــگیاش میباشد، زیرا هــنر شعر در ظرف زبان روی میدهد و واژگان و اصطلاحات به کار رفته در دیوان هر شاعری، نشانههای ارزشمندی هستند که به وسیله آنها میتوان متن شعری را درک و دلالتهای آن را یافت و به اندیشهی شاعر و موقعیت متن شعری در زمان خود پیبرد. در دیوان بحتری، شاعر نوگرا و برجسته دوره عباسی، وامواژههای فارسی فراوانی یافت میشود، مانند: طبل، نای و مزهر(نام آلات موسیقی)، اردشیر، خسرو انوشیروان، قباد، یزدگرد، هرمز و...( نام پادشاهان ساسانی)؛ نوروز و مهرگان...(جشنها و اعیاد پارسی) و اسطول، منجنیق... (ابزار جنگی)، دیگر واژگانی چون دیزج، ابلق، دیباج، زاج، دستیجه، حرباء، مرزاب، تسوج، جوسق، جلنار، ارجوان و ... که فراوانی آنها در دیـــوان بحتری شگفت انگیز مینماید. این واژگان بیشتر بر عناصر مادی تمدن ایرانی دلالت دارد. این امر نشان میدهد که بحتری با توجه به شرایط و اوضاع و احوال عصر خویش، به نوعی گرایش به فرهنگ و تمدن ایران داشته است. وی از جمله شاعرانی است که دیوانش سرشار از نمونههای شعری بدیع در بیان عظمت و بزرگی تمدن فارسی و بزرگان آن میباشد.
خلاصه ماشینی:
همچنین در مجله های داخل کشـور می توان به مقاله هایی با عنوان «جغرافیای تاریخی ایران ساسانی در شعر بحتری » چاپ شـده در نشـریۀ ادبیات تطبیقی دانشگاه شهید باهنر کرمان و «استدعاء الشخصیات الساسانیۀ فی شـعر البحتـری » چـاپ شده در مجلۀ العلوم الإنسانیۀ و « بررسی و تحلیل برخی از وام واژه های دیوان ابونواس » چـاپ شـده در مجلۀ لسان مبین ، از میرزایی و همکارانش ، اشاره کرد؛ در مقالۀ اول نشان داده شده که بحتری به شکلی گسترده به بیش از سی و پنج شهر ایران باستان پرداخته است که خود می تواند دلیلی بر عشق و علاقـه - اش به این شهرها و ساکنان آن باشد ( میرزایی، ١٣٨٨: ٢٠١) در مقالۀ دوم نتیجه میگیرد که بحتری بـا آنکه شاعری است عرب تبار و طرفدار سنت های کلاسیک عـرب امـا در شـعرش شـیفتگی خاصـی بـه بزرگان ایران باستان نشان داده است (میرزایی، ٢٠١٠: ٧٣) و مقالـۀ سـوم نشـان داده کـه وامـواژه هـای فارسی در دیوان ابونواس غالبا بر مظاهر مادی تمـدن ایرانـی دلالـت دارد (میرزایـی، ١٣٨٩: ٢٣٧)، امـا دربارة وامواژه های فارسی در شعر بحتری ، پژوهشی صورت نگرفته اسـت کـه ایـن مقالـه ایـن مسـأله را بررسی خواهد کرد.
شاعر این واژه را دو بار (ج ٣: ١٣٧٤و ١٧٨٧) در شعر خود به کار برده است : / / / (دیوان بحتری ، ج ٣: ١٣٧٤) (شما حتی یک فرسخ راه را برای رسیدن به سرزمین اسکاف نپیمودید؟!) ٢١-٤- سربال سربال (ralvaS)، شلوار، شلوارهای گشاد با تفاوت های بسیار در بافت و جزئیات ، کـه زنـان و مـردان در ایران از روزگار قدیم به پا می کردند (یوسفی ، ١٣٨٢: ٣٨٥).