چکیده:
آیاتی که در قرآن کریم درباره مقام و منزلت حضرت مریم (س) نازل شده است، در ادبیات عرفانی بازتاب گسترده ای یافته است. از دیدگاه عرفا، شفقت بر خلق از جمله ویژگی های برجسته اولیا است و آرزوی مرگ کردن حضرت مریم (س) نه به دلیل ترس از ملامت خلق، بلکه به سبب شفقت او بر آدمیان بود تا به سبب نسبت دادن اتهامات ناروا به آن حضرت، گرفتار عقوبت نشوند. حضرت مریم (س) به سبب مخالفت با هوای نفس و صبر در برابر سختی ها، قادر به خرق عادت گشت. آن حضرت به سبب مرگ ارادی، در عالم آخرت اقامت داشت و بدون کوشش، از رزق بهشتی برخوردار می شد و طهارت وی از ماسوی الله، سبب اقامت عیسی (ع) در آسمان ها گردید. در این مقاله به بازتاب برخی از مقامات حضرت مریم در متون عرفانی فارسی تا قرن نهم هجری پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"» (مریم / ١٨) هر چه از وی شاد گردی در جهان از فراق او بیندیش آن زمان زانچه گشتی شاد، بس کس شاد شد آخر از وی جست و همچون باد شد از تو هم بجهد تو دل بر وی منه پیش از آن کاو بجهد از تو، تو بجه همچو مریم گوی پیش از فوت ملک نقش را کالعوذ بالرحمن منک دید مریم صورتی بس جان فزا جان فزایی دل ربایی در خلا پیش او بررست از روی زمین چون مه و خورشید آن روح الامین از زمین بررست خوبی بی نقاب آن چنان کز شرق روید آفتاب لرزه بر اعضای مریم اوفتاد کاو برهنه بود و ترسید از فساد صورتی که یوسف ار دیدی عیان دست از حیرت بریدی چون زنان همچو گل پیشش برویید آن ز گل چون خیالی که برآرد سر ز دل گشت بی خود مریم و در بی خودی گفت بجهم در پناه ایزدی زانکه عادت کرده بود آن پاک جیب در هزیمت رخت بردن سوی غیب چون جهان را دید ملکی بی قرار حازمانه ساخت ز آن حضرت حصار تا به گاه مرگ حصنی باشدش که نیابد خصم راه مقصدش از پناه حق حصاری به ندید یورتگه نزدیک آن دژ برگزید (مولوی ٣٦٩٧/٣/١٣٧٤-٣٧١١) مولانا سرانجام از سالک می خواهد همانند حضرت مریم (س ) تا زمانی که فرصت باقی است ، از دنیا و تعلقات آن دست بکشد و به حکم «موتوا قبل أن تموتوا»، از کوچۀ هستی و تنگنای خودپرستی در شهرستان نیستی بگریزد و سختی ها و دردهای این راه را نوش انگارد تا با اسرار عشق سرمدی آشنایی یابد: بهر روز مرگ این دم مرده باش تا شوی با عشق سرمد خواجه تاش (همان : ٣٧٦٠) کمال الدین حسین خوارزمی در شرح این ابیات می نویسد: پس طریق مرید صادق و سالک عاشق ، آن است که انس با ذاتی گیرد که از خوف فراق او ایمن باشد و دل بر شادی وصال هیچ فانی ای ننهد و هر چه از او خواهد جست ، او پیشتر از او بجهد و روی به وطن اصلی آرد و جان به جانان حقیقی بسپارد و پیوند ماسوی نجوید..."