چکیده:
جوزف کمبل مبتنی بر آرای کارل گوستاو یونگ با طرح کهن الگوی سفر قهرمان، عرصه ای جدید در نقد کهن الگویی، پدید آورد. آرای کمبل درباره این کهن الگو، قابلیت های فراوانی برای تجزیه و تحلیل تطبیقی و زیبایی شناسی آثار داستانی، به ویژه حماسه های کهنی که در آنها پهلوان مراحلی چندگانه را برای رسیدن به هدفی مقدس و انسانی پشت سر می گذارد، دارد. هفت خوان رستم را در شاهنامه نیز می توان مبتنی بر آرای کمبل بررسی کرد. در این هفت خوان، رستم قهرمان با اجابت ندای فراخوان زال برای نجات سرداران ایران، پای در سفری به غایت دشوار می نهد و با گذر از مراحلی هفت گانه، ضمن توفیق در ماموریت خود و کسب مواهب مادی، به نوعی خودشناسی و کمال معنوی نائل می شود که این امر، خویشکاری اصلی قهرمان مطابق با آرای کمبل درباره کهن الگوی «سفر قهرمان» است.
خلاصه ماشینی:
"(٥٥ :٢٠٠٦ Saultz &Kliewer ) در هفت خوان رستم ، زال زر خویشکاری ندای فراخوان را به عهـده دارد؛ او کـه در سراسـر بخـش پهلـوانی شاهنامه ، همواره ایفاگر نقـش کهـن الگـوی پیـر فرزانـه اسـت ، رسـتم را عـازم سـفری حسـاس مـی کنـد و بـا راهنمایی های موثر خود، فرزند را از خطراتی که پیش روی او است ، مدبرانه آگاه می سازد: به رستم چنین گفت دستان سام که شمشیر کوته شد اندر نیام نشاید کزین پس چمیم و چریم وگر تخت را خویشتن پروریم که شاه جهان در دم اژدهاست به ایرانیان بر چه مایه بلاست کنون کرد باید ترا رخش زین بخواهی به تیغ جهان بخش ، کین نشاید بدین کار آهرمنی که آسایش آری و گر دم زنی برت را به ببر بیان سخت کن سر از خواب و اندیشه پردخت کن نباید که ارژنگ و دیو سپید به جان از تو دارند هرگز امید کنون گردن شاه مازندران همه خرد بشکن به گرز گران (فردوسی ١٣٧٣، ج٢: ٨٨-٨٩) رد اولیۀ فراخوان قهرمان با شنیدن ندای فراخوان در بدو امر، به دلیل ترس از ناشناخته بودن مأموریـت و سـعی بـر دور بـودن از ماجراجویی ، ولو به مدت کوتاهی ، از قبول مأموریت سر بـازمی زنـد."