چکیده:
سهروردی از جمله عارفان علاقه مند به حکمت ایران باستان است که در آثار خود به عناصر و شخصیت های اساطیری ایران بسیار اشاره کرده است. وی از برخی از شخصیت های اساطیری، مانند «سیمرغ»، «زال»، «رستم» و «اسفندیار» و سرگذشت آنان برداشت های عرفانی کرده و هر یک را نمادی برای بیان حقایق فلسفی و عرفانی خود قرار داده است. در نوشتار حاضر به بررسی مفهوم «خورنه» (فر)، ارتباط آن با نور محمدی و سکینه، و یکی شدن این دو مفهوم در اندیشه های سهروردی پرداخته شده است؛ همچنین برخی شخصیت ها و عناصر حماسی و اساطیری که در آثار رمزی سهروردی صورت عرفانی به خود گرفته اند و سرگذشت آنها تاویل ها و تفسیرهایی به همراه داشته است، بررسی شده اند.
خلاصه ماشینی:
"فره آن چنان توان خارق العـاده ای در فـرد ایجاد می کند که جمشید با کمک آن : به فـــر کیی نرم کـــرد آهنـــا چو خود و زره کرد و چون جوشنا (فردوسی ١٣٨٩، ج١: ٤٤) فر، از بن مایه های آثار سهروردی ، درواقع ، همان «خورنه » اوستایی است که در پهلـوی «خـوره » و در فارسـی امروز «فره » خوانده می شود؛ نورالانواری که به عقیده هانری کربن ، از مشرقی به مشرق دیگر روشن کننده عـوالم است ، از اعماق هویت الهی برمی خیزد و از آغاز پیدایش جهان تـا پایـان اسـتحاله آن فعـال اسـت .
از زبان او در شاهنامه چنین آمده است : بکوشـــــیدم و رنـــج بــردم بــــسی ندیدم که ایــدر بماند کــسی کنـون جـان و دل زیـن سـرای سـپنج بکندم ، سرآوردم این درد و رنج کنـون آنچـه جـــستم ، همـه یافــــتم ز تـــخت کــیی روی برتافتم (فردوسی ١٣٨٩، ج٤: ٣٥) او که به همه خواسته های خود رسیده است ، از سرنوشتی که جمشید و ضحاک بدان گرفتار شدند، هراس دارد: روانــــــم نبایـــــد کــه آرد مـــــنی بداندیشی و کــــیش آهرمنی شـوم بـدکنش همچـو ضـحاک و جـم که با سلم و تور اندر آمد به زم (همان : ٣٢٧) سهروردی غیبت کیخسرو را با الفاظی مانند «لبیک گفتن به ندای عشق » و «هجرت به سوی حق تعالی » بیـان می کند: چون ملک فاضل النفس در عالم ، سنت ها را زنده گردانید و تعظیم انوار حق کرد و حکم کرد بر تأیید حق تعالی بر جمله زمین ، انوار مشاهده جلال حق تعالی بر او متوالی گشت ..."