خلاصه ماشینی:
"آیا میتوانیم جاری شدن اومانیسم در بازیهای رایانهای را نشان دهیم و اثبات کنیم؟ حرف اول مهمترین آسیب یا آسیبهای یک بازی دیجیتال چیست؟ میشود از این آسیبها دور ماند؟ چرا حتی یک بازی بیخشونت و بیفحشا را هم یک بازی سالم نمیدانیم؟ چرا نتوانستهایم تا به حال بازی بیآسیب بسازیم؟ تفاوت یک بازی اسلامی با همتای غیراسلامیاش کجاست؟ غرب خودش را کجای یک بازی نشان میدهد؟ ما با کدام ویژگی بازیها مشکل داریم؟ نمیخواهیم به همان قرار رایج و همیشگی، سراغ آن جنبه از بازیهای رایانهای و دیجیتال برویم که چرا خلاف اخلاقند و چرا مروج خشونتند و چرا ضداسلامند و چرا ما را زشت و بداخلاق و نافهم و خونریز نشان میدهند.
در یک بازی دیجیتال، چه جنگی باشد و چه ورزشی، چه اول شخص باشد و چه راهبردی، چه گرشاسپ باشد و چه نمونهی آمریکاییاش شاهزادهی فارس (Prince of Persia)، دشمن شایستهی احترام نیست؛ گاهی حتی زبان آدمیزادی هم ندارد؛ بعضی وقتها کلا هیولاست؛ اگر قیافه و لباس و زبانی شبیه به ما هم داشته باشد (که مثلا در بازیهای ورزشی اینگونه است)، باز هم سابقه و هویت و خانواده و شخصیت ندارد.
بازیهای دیجیتال، صرفنظر از بستر اجراییشان، نماد حضور تمامقد و تمامنمای ابلیس در جامعهی بشری هستند و این دردی نیست که با پاک کردن بازیها از صحنههای خشونت و فحشا و اسلامستیزی درمان شود و هرچه جلوتر میرویم، با پیشرفت فناورانه و ظهور ابزارهایی که بازیها را هرچه بیشتر به محیطهایی واقعنما تبدیل میکنند، به ویژه با خلق بازیهایی مبتنی بر دنیای مجازی و زندگی دوم، بشر اسیر دنیای بازی، بیشتر در توهم بینیازی از خالق یکتای خود غرق و بیشتر در تور عبودیت شیطان گرفتارمیشود."