خلاصه ماشینی:
"3 انسان، به منزلهی یکی از ماهیاتی که تحت تأثیر روابط و نسبتهای خاصی شکل گرفته، به چه صورتی در هستی وجود دارد یا به عبارتی میزید؟ انسان اگرچه تحت مقولهای به ظاهر ثابت ـ مفهوم انسان ـ فهمیده میشود، بیشک تنها یکی از محصولات متغیر شدن است.
انسان مانند هر موجود دیگری در هستی، جمعی از روابط و نسبتهایی متغیر است و از این جهت، تفاوتی با کل هستی ندارد اما نوع نیروها و نسبتهایی که در او به هم میرسند یا به بیان بهتر او را میسازند، فردیت و یگانگیاش و در واقع تفاوتش با موجودات دیگر را رقم میزند ـ این یگانگی و تفاوت در مورد تمام موجودات هستی صدق میکند و امری صرفا مربوط به انسان نیست، هدف در اینجا بررسی نسبتهای خاص انسان برای یافتن پاسخ به پرسش چگونگی زیست او در، و درک او از شدن است ـو همین نسبتها هستند که رابطهی او را با شدن هستی تعیین میکنند.
انسان، از آن جهت که مجموعهای از روابط و نسبتهای متغیر است، چیزی نیست جز قطعهای از شدن و از آنجا که شدن، گذار زمان در عامترین معنای این کلمه است، انسان به صورتی «زمانمند» در جهان زندگی میکند.
اما نسبت یکی از این قطعات هستی، انسان، با شدن چیست؟ انسان چگونه در شدن خود و شدن جهان میزید؟ چه روابطی در انسان وجود دارد که او را به شدن، به زمان، به دگرگونی متصل میکند؟ در واقع آنچه انسان را به این فرایند پیوند میدهد همان برقراری و تلاشی نسبتهاست اما انسان این گذار بیثبات و سوی هستی را از طریق تنها یکی از نیروهایش میفهمد: از طریق «آگاهی»."