چکیده:
شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف و عارفی با حکمتی آمیخته از معرفت نظری و طریقت و سلوک عملی است. در حکمت او مقام نظر و عمل آنچنان آمیختهاند که نارفته راه و گام ننهاده در سلوک را نمیتوان حکیم نامید. در آثار او عناصر اصلی سلوک و منازل و احوال سالک از مرتبه بیداری تا فنا و اتصال به عالم نور ترسیم شده است.نفس آدمی نوری محبوس در خاکدان هستی است و باید به وطن حقیقی خویش بازگشت کند. در این مسیر سالک باید تعلقات ظلمانی را به کناری نهد و با ارادهای پولادین و توکل به حضرت نورالانوار و در پرتو تعلیمات پیر و مرشد متحمل ریاضات و مجاهدات علمی و عملی شود تا روحش صیقل خورده لذت وصل را با ذوق دریابد و به کوه قاف برسد.سهروردی نکات سلوکی خود را بهصورت تمثیل, نماد, کنایه و استعارههایی ارائه میدهد. او در قالب گفتگوهایی که گاه خود شیخ است و گاه سالک, دستورالعملهایی را با زبان رمز در اختیار سالکان و پیروان طریقتش قرار میدهد. طریقت او چندان شناخته شده نیست و همین امر توصیفی نظاممند را از شیوه سلوکی او با مشکل مواجه میکند. ولی با مراجعه به آثار او میتوان تا حدودی شیوه او را در طریقت و عناصر اساسی تشکیل دهنده سلوک عرفانیاش بهدست آورد.
Sheikh Shahabdin Sohravardi is a philosopher and Gnostic whose philosophy is a combination of theoretical insight and practical discipleship .In his philosophy the theory and practice are so combined together that he does not call philosopher those who are out of this way. He gives us a picture of different stages of discipleship in his works.
Human soul is an illumination limited to worldly life and it should come back to his real home. In this way، a disciple should put away all dark dependences and by strong will، reliance in God and his teacher's teachings، he should undergo theoretical and practical mortification.
Sohravardi gives his teachings as analogy، symbol، allusion and metaphors. His instructions are conveyed to his disciples and followers through codes and as dialogues in which sometimes he is the sheikh and sometimes the disciple. The chain of Sufism that he belongs to is not well known and this causes a problem to describe a systematic explanation of his disciple's method. If one refer to his works، one can find out some of his ways، and the main constructive elements of his Gnostic path way.
خلاصه ماشینی:
"او سالک را بی نیاز از مرشدی آگاه به رموز طریقت نمیداند و بر آن است که بی پیر به جایی نرسند ولی معلوم نیست که پیر خود او کیست و دقایق حیات معنوی او بهعنوان یک عارف چگونه بوده است؟ شهرزوری شاگرد و شارح کتاب حکمت الاشراق درباره سلوک و مجاهده و خلق و خوی شیخ چنین مینویسد: «مسیحا شکل بود و قلندری صفت، ریاضتهایی میکشید که دیگران از تحمل آن ناتوان بودند.
در رساله روزی با جماعت صوفیان سهروردی پس از بیان پرسشها و پاسخها که بین شیخ و سالک روی میدهد که بیشتر مربوط به اجرام آسمانی و هر یک کنایت از چیزی دارد در پایان گفتگو به سالک چنین توصیه میکند: برای پرسش و دانستن از حقیقت باید از ظاهر بینی که بهایم هم در آن با انسانها مشترکند دست شست و سعی کرد که دیده حقیقت بین خود را گشود.
سهروردی معتقد است سالک مادام که نظر به عرفان دارد از حق دور است باید چنان شود که بهذات خویش و ابتهاج آن از سواطع انوار نظر نکند این مقام «فنای اکبر» است و چون خود را فراموش کند فراموشی را نیز فراموش کند آنرا «فنا در فنا» خوانند (7, صص: 324 ـ 323).
بیان وی در مزیت این طایفه از بقیه چنین است: «ایشان عالیترند و گفتند چون کسی دیگر را خطاب تویی کند او را از خود جدا داشته باشد و اثبات اثنانیت میکند و دویی از عالم وحدت دور است."