چکیده:
فرضیه اصلی پژوهش حاضر این است که نوع نگاه دو کشور به ساختار نظام بینالملل و متأثر از آن، سیاستهای آنها در قبال این ساختار نقش تعیینکنندهای در شروع جنگ و پایان آن ایفا کرده است. استدلال اصلی نویسندگان این است که رویکرد انتقادی ایران نسبت به ساختار نظام بینالملل و تلاش برای برهم زدن آن و در مقابل، همراهی عراق با ساختار نظام بینالملل و تلاش برای بهره گرفتن از آن برای به حداکثر رساندن قدرت خود، نقش مؤثری در شروع جنگ ایفا کرده است. لذا تا زمانی که منطق فوقالذکر بر دستگاه فکری و سیاست خارجی دو کشور حاکم بود جنگ تداوم پیدا کرد و با شروع مشکلات سیاسی، اقتصادی، نظامی و متأثر از آن برهم خوردن موازنه قدرت به ضرر ایران و تعدیل در نگاه تهران به ساختار نظام بینالملل جنگ پایان یافت.
The main hypothesis of this article is that these two countrie's approach toward the structure of international system and resulting policies toward this structure have played a pivotal role to initiate and terminate the war. The authors mainly argue that Iran's critic approach toward the structure of international system and its efforts to destroy such a structure opposed by Iraq's cooperation with international system and its efforts to take advantage from this system to maximize its power have played an influential role in the initiation of war. Therefore as long as such a doctrine dominated the decisionmakers and foreign policy of both countries, the war continued. However, when political, economic, military and consequent disruption of power balance against Iran started and Tehran's approach toward the structure of international system was adjusted, the war terminated.
خلاصه ماشینی:
(رسولی ثانی آبادی، 1388: 59) از منظر ساختار نظام بینالملل تجاوز عراق به ایران علاوه بر ایجاد موازنه در منطقه و در سطح جهان میتوانست مزایای زیر را به دنبال داشته باشد: الف) فشارهای سیاسی و اقتصادی ناشی از جنگ میتوانست به فروکش کردن احساسات انقلابی مردم ایران کمک کند؛ ب) پیامدهای جنگ، ایران را متقاعد میکرد که برای تأمین نیازمندیهای خود به ویژه نیازهای نظامی و تسلیحاتی به آمریکا روی بیاورد؛ ج) وقوع جنگ باعث میشد ایران به دلیل تحمل تلفات و خسارات اقتصادی از صدور انقلاب باز مانده و بدین ترتیب، شوروی از خطر احتمالی اسلامگرایان در امان بماند.
(درویشی، 1384: 50) رویکرد عراق نسبت به ساختار نظام بینالملل با وجود اینکه عراق در دوران بعد از جنگ دوم جهانی در محدوده نظارت امنیتی بلوک شرق و شوروی قرار گرفت، ولی با افزایش قدرت صدام حسین در حزب و حکومت، نزدیکی به آمریکا و غرب نیز در سیاست خارجی این کشور پدیدار شد.
بنابراین آنچه مسلم است در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق نه تنها قدرتهای اصلی نظام بینالملل یعنی آمریکا و شوروی و نیز دیگر قدرتها برای رفع تجاوز همدست نشدند، بلکه هریک بهگونهای از تهاجم عراق استقبال کردند و در طول جنگ به حمایت سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی از عراق پرداختند که این امر خود به وضوح، نشان دهنده سیاست هماهنگ و همسوی عراق با ساختار نظام بینالملل در طول جنگ برای تغییر محیط منطقهای و افزایش قدرت ملی است.