چکیده:
رویکرد ابن سینا در قبال قوه خیال و ادراکات مخزون در آن قرین ناسازگاری است. در این مقاله با وضع تفکیک بین رویکردهای متفاوت وی، به تبیین این ناسازگاری اهتمام شده است. شیخ در گام اول بر اساس مبانی تفکر مشایی و تمسک به فرایند تجرید معرفتی در تحصیل ادراکات نفس، تمایز و تشخص ادراکات جزئی خیالی را مستلزم وجود ماده و قابلیت در آنها دانسته و به مادیت صرف ادراکات خیالی و مخزن آنها معتقد می شود. ابن سینا در رویکرد دوم، با تردید جدی، مادیت ادراکات خیالی را مورد مناقشه قرار می دهد. وی در این موضع اذعان می کند که صور خیالی نمی بایست جسمانی باشند؛ وگرنه با تغییر و تحول اعضاء و مخزن این صور، یعنی قوه خیال، دچار تغییر می شدند. اما در نهایت شیخ به جهت اذعان به تجرد تامه نفس و انحصار ادراک آن در کلیات عقلی، از ارائه تبیین در خصوص تجرد ادراکات جزئی خیالی باز می ماند. رویکرد نهایی ابن سینا در قبال خیال و ادراکات آن را می بایست در ذیل نظریه خاص وی در باب وحدت نفس و قوای مختلف آن و همچنین اذعان به ناکارآمدی فرایند تجرید در تحصیل ادراکات متعالی مخزون در خیال جستجو نمود. شیخ بر این اساس در مواضع مختلف خیال را واجد کارکردها و شاخصه هایی می داند که بداهتا مستلزم تجرد غیر تامه آن خواهد بود.
Ibn Sina’s approach to the imaginative faculty (quwwah musawwirah، or khayâl) and its stored perceptions is without harmony. This paper tries to examine these different approaches and study this incoherence. In the first step، the Sheikh with respect to the principle thought of mashaei and the process of the knowledge abstraction to acquire self or soul (nafs) perceptions believes that it is necessary the materiality and its capacity for the distinction and recognition of partial imaginative perceptions and also believes the absolute (pure) materiality of imaginative perceptions and its capacity. In his second approach with a serious uncertainty، he criticized the materiality of imaginative perceptions. He affirmed in this position that imaginative representations (forms) should not be physical، unless with changing and evolution of body’s parts and the capacity of these forms mean the imaginative faculty should be changed. But at the end، because of propounding the abstraction of soul (self) perfection and the restriction of its perception to rational generalizations the sheikh could not present the abstraction of the partial imaginative perceptions specifically. The last approach of Avicenna to the imagination and its perceptions should be investigated under his special theory of the unity of soul (self) and its different faculties and also his affirming the inability of the process of the abstraction in acquiring the prime stored perceptions of the imagination. According to this، the sheikh in different positions believes that the imagination has functions and specifications which necessarily make the imperfectness (incompleteness) of the imagination apparently (in a glance look).
خلاصه ماشینی:
"شیخ در این موضع بر خلاف رویکرد مشایی خویش، در ذیل کارکردهای قوای باطنی نفس، ادراک و حفظ صور جزئی عوالم غیب و ملکوت را به دو قوۀ حس مشترک و خیال انتساب میدهد که صراحتا مستلزم پذیرش تجرد این دو قوه است؛ بدین بیان که: نفس و به ویژه دو قوۀ حس مشترک و خیال به واسطۀ ازالۀ شواغل و موانع حسی و خیالی و عقلی میتوانند تقویت و تشدید شوند و بر عالم غیب و ملکوت دست یابند.
1 بیشک بر اساس فرایند تجرید و تقشیر نمیتوان کیفیت تحصیل چنین ادراکاتی را تبیین نمود، زیرا اولا این گونه ادراکات از سنخ مفاهیم حصولی مأخوذ از حواس ظاهری نیستند؛ ثانیا مفاهیم شهودی ـآن چنان که ابنسینا معتقد استـ متعالی از مادهاند و از عوالم غیب و ملکوت بر نفس تنزل یافتهاند (همان: 3/441) و ادراک و حفظشان در قوۀ خیال مستلزم این است که بر خلاف فرایند تجرید، نه تنها از صور و عوارض تقشیر نمیشوند، بلکه به دلیل تجردشان باید به چنین ویژگیهایی نیز متصف گردند.
ابنسینا در موضع سوم بر اساس مبانی تفکر مشرقی فلسفۀ خویش و به دلیل رویکرد مبتنی بر وحدت نفس و قوا و رابطۀ تشأن قوای مختلف با آن و همچنین اذعان به ناکارآمدی فرایند تجرید در تحصیل ادراکات متعالی مخزون در قوۀ خیال، این قوه و ادراکات آن را واجد شاخصههایی میداند که بداهتا مستلزم پذیرش تجرد غیر تامۀ آن خواهد بود."