چکیده:
برخی از محققان بر این باورند که شعر سهراب سپهری دارای مبانی عرفان ایرانی – اسلامی است و برخی دیگر آن را متاثر از عرفان هندی – شرقی می دانند و برخی نیز شعر او را تهی از عرفان دانسته اند. ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ ایرانی از مکتب خراسان است؛ اندیشه های عرفانی این مکتب با اندیشه های عرفان شرقی نزدیکی فراوان دارد. ابوسعید و سهراب، هر دو نگاه آزادانه ای به شریعت دارند و از همین راستا مولفه هایی چون عیب پوشی و مهربانی با آفریده های خدا را به کرات در آثار آنها می توان بازجست. همه کس و همه چیز را یکسو و یکسان می بینند، از قید رنگ و نژاد برکنارند و از مرز خوبی و بدی ها گذشته اند و ریا و ریاکاران و تابوها ی جامعه را نقد می کنند. این مقاله بر آن است که با توجه به عرفان ابوسعید و سپهری و با تکیه بر دو کتاب اسرارالتوحید و هشت کتاب به آزاداندیشی و جنبه های آن از دیدگاه آنها بپردازد.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله بر آن است که با توجه به عرفان ابوسعيد و سپهري و با تکيه بر دو کتاب اسرارالتوحيد و هشت کتاب به آزادانديشي و جنبه هاي آن از ديدگاه آنها بپردازد.
» (شفيعي کدکني ١٣٨٦: ٥١ و ٥٢) درباره عرفان سپهري نيز سخن هاي فراوان گفته شده است .
» (نـوربخش ١٣٧٦: ٣٠) و عرفان او را به عرفان ايراني بسيار نزديک تر از عرفان هندي دانسته اند و گفته انـد: «آيـا خـداي سـپهري تلطيفـي شاعرانه از اين آيه شريفه نيست "و نحن اقرب اليه من حبل الوريد" يا صورت ثاني بيت شيخ شـيراز کـه دقيقـا ترجمه همان آيه است (دوست نزديک تر از من به من است ) آيا خداي سپهري کـه در همـه مظـاهر هسـتي ، از جماد گرفته تا گياه تا حيوان و انسان جاري است ، به خداي حلاج ، شقيق بلخي ، بايزيد بسطامي ، جنيد بغـدادي ، مولوي ، ابوبکر شبلي و ديگر شاعران اهل عرفان نزديک تر و شبيه تر نيسـت تـا بـه خـداي کنفسـيوس و بـودا و لائوتسه ؟» (عباسي طالقاني ١٣٧٧: ٦٣) سيروس شميسا به قرابت هاي عرفان شرقي و ايراني اشاره کرده است و عرفان سپهري را هم به عرفان شرقي نزديک دانسته است و هم به عرفان ايراني .
» (مرادي کوچي ١٣٨٠: ١٥٤) شفيعي کدکني ضمن برشمردن درونمايه هاي شعر نيمايي ، به «ظهور نوعي عرفان » اشـاره مـي کنـد کـه «هـيچ ارتباطي با تصوف سنتي و سلفي ندارد، بلکه کم و بيش تحت تأثير تصوف بودايي و تصوف شرق دور - چـين و ژاپن - است » و نمونه کامل آن را شعر سپهري مي داند.