چکیده:
محور اصلی این نوشتار، تحلیل روشمند موضوع عشق با نظری بر آموزه های کتاب مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده مقاله بر اساس یک ساختار منطقی و الگوی نظری خاص درباره «عشق»، به جست وجوی این مفهوم در رابطه انسان و خدا می پردازد. در این جست وجو نویسنده، به برخی منابع و پایه های این آموزه ها در قرآن و سنت نیز نظر داشته است. بدین ترتیب برای بررسی و تحلیل معنا و مفهوم عشق در آموزه های دینی و عرفان الهی، بایستی در یک تحقیق جامع از «خدا پژوهی» به سمت «انسان پژوهی» حرکت کرد تا در نهایت بتوانیم به «عشق پژوهی» بنیادینی دست یابیم. نوشتار کنونی بر اساس همین الگوی کلی شکل گرفته است و مساله را از زاویه این سه نگاه پی می گیرد.
خلاصه ماشینی:
کارم بـه يکدم آمـد از دمدمـه جفـا هنگام مـردن است زمـان عقـار نيست گفتا که حال خويش فراموش کن بگير زيرا که عاشقان را هيچ اختيار نيست (6) (همان ١٣٨١، ج١: ١٧٦) اين عشق ، مبدأ حيات و منشأ حرکت انسان عاشق است و اين عشق است که نام مرده و جـان فـاني را بـه مـي جان و جاوداني حقيقي مي رساند؛ زيرا: گر نبودي عشق ، هستي کي بدي ؟ کي زدي نان بر تو و، کي تو شدي ؟ نـان تــو شـد از چـه زعشق و اشتهـا ورنـه نـان را کـي بدي تـا جـان رهي عشق نــان مرده را مـي جـان کنــد جـان کــه فـاني بـود جـاويدان کنـد (مولوي ١٣٨٩/ ٥/ ٢٠١٢ – ٢٠١٤) ٧- بدين ترتيب عشق انسان عاشق ، سرآغاز حرکت است و نه پايان آن ؛ يعني چنين جرعـه اي در وجـود انسـان ريخته شده و درونمايه حرکت در او وجود دارد، تنها بايستي آن را به شور و جنبش در آورد: جـرعه اي خـون ريخت ساقي الست بر سر اين خاک شد هــر ذره مست جوش کرد آن خاک ، ما زان جوششيم جرعه ديگر که ما بي کوششيم (تلمذ حسين ١٣٧٨: ٥٤٨) د- پيامدهاي عشق سخن را از مباني الهي عشق (بخش الف ) آغاز کرديم و بر آن اساس و در دايره نگاه انساني به عشـق ، نخسـت ، اصول عشق (بخش ب) بر مدار نظر به «انسان » و سپس بر آن پايه ، آيين و قوانين عشق (بخش ج)، بر مدار نظر به «انسان عاشق » به دست آمد.