چکیده:
ضحاک یکی از مهم ترین و مبهم ترین شخصیت های اسطوره ای ایران است که پژوهشگران در مورد نژاد و جنبه های نمادین شخصیت وی سخن ها رانده اند، ولی از نسبت او به سرزمین مارهای مقدس، یعنی بین النهرین چندان سخنی نگفته اند. این جستار بنیاد اسطوره ضحاک را بیرون از الگوی هند و اروپایی، در سرزمین بین النهرین جست وجو می کند و نشان می دهد که این اسطوره، از بین النهرین آغاز شده و در گذر زمان با اسطوره های هند و ایرانی آمیخته شده و هاله هولناکی از رمز و رازها و شگفتی ها آن را در برگرفته است.
خلاصه ماشینی:
» (دهخدا ١٣٨٩: ذيل حمير) باور بر حميري بودن ضحاک در شعر شاعران پارسي گوي هم منعکس شده است : برده به رمح ماردوش نيروي گاو آسمان چون تف گرز گاوسر شوکت مار حميري (خاقاني ١٣٧٨: ٤٢٣) طفلي است ماه روي که از مار حميري در ماه رايت پسر آبتين گريخت (همان : ٨١٩) يا لعاب اژدهاي حميري بر درفش کاويان خواهم فشاند (همان : ١٤٠) هر فريدون فره اي ضحاک وار نيزه بر گيرد چو مار حميري (قاآني ١٣٨٠: ٢٣٢) به نظر کريستن سن «روايت نسبت دادن ضحاک به عرب و حمير بي شک پس از حمله عرب هاي مسلمان به ايران پيدا شده است و به دوره ساساني هم باز نمي گردد.
در کتاب تاريخ تمدن ايران باستان آمده است : «آشوريان در سرزمين بين النهرين و در شهر بابل زندگي مي کردند، ولي پس از مدتي از بابل جدا شدند و در کنار رود دجله ، دولت کوچکي به وجود آوردند، اما چون سرزمينشان مانند بابل حاصلخيز نبود ناچار شدند که از دست رنج ديگران استفاده کنند؛ اين بود که باج گيري و دست اندازي به سرزمين هاي ديگر را در پيش گرفتند.
Nergal (رجوع شود به تصویر صفحه) تصوير ٩- نرگال ماردوش (همان :٢٣٣) ردپاي پيوند ضحاک با بين النهرين ، در نوشته هاي ايران در اوستا در «آبان يشت » آمده است : «اژي دهاک سه پوزه ، در سرزمين «بوري »٢٠، صد اسب ، هزار گاو و ده هزار گوسفند او [آناهيتا] را پيشکش آورد...