چکیده:
ساختار و کارکرد اسطوره در آثار بهرام بیضایی گاه دگرگونی هایی می یابد. نمونه آن، تغییر کلیشه «قهرمان» در برخی فیلم های او است. اسطوره قهرمان و سفر او، همواره مورد توجه اسطوره شناسان بوده است؛ براساس دیدگاه و الگوی جوزف کمبل، قهرمان مرد مراحل دهگانه ای را در سفر رو به کمال خود طی می کند. اما، بیضایی با تنزل قهرمانان مرد و توجه به نقش آفرینی قهرمانان زن، به تغییر کارکردهای سنتی این اسطوره متناسب با اوضاع زمانه دست زده است. رعنا در فیلم «غریبه و مه»، زن آسیابان در «مرگ یزدگرد»، تارا در «چریکه تارا»، خانم بزرگ و ماهرخ در «مسافران» و گلرخ در «سگ کشی»، ضمن سفر پیش رویشان، با دانایی، آزمون و نجات بخشی به قهرمان اسطوره ای بدل شده اند. این امر به پررنگ شدن نقش اسطوره و جنسیت در سینمای او انجامیده است.
خلاصه ماشینی:
رعنا در فيلم «غريبه و مه »، زن آسيابان در «مرگ يزدگرد»، تارا در «چريکه تارا»، خانم بزرگ و ماهرخ در «مسافران » و گلرخ در «سگ کشي»، ضمن سفر پيش رويشان ، با دانايي ، آزمون و نجات بخشي به قهرمان اسطوره اي بدل شده اند.
» (همان : ١٨٣) بيضايي علاوه بر به کارگيري اسطوره هاي گوناگوني چون سفر، مرگ ، آفرينش و قهرمان به مسأله جنسيت نيز توجه داشته است .
آنچه ما را به اين پژوهش واداشت توجه به نقش اسطوره اي قهرمان زن در آثار سينمايي بيضايي است .
» (کوبان ١٣٧١: ٧٤) جدول زير تقسيم بندي پنج اثر سينمايي بهرام بيضايي را از نظر نقش قهرمان زن در آنها نشان مي دهد: (رجوع شود به تصویر صفحه) زنان در «غريبه و مه »، «چريکه تارا»، «مرگ يزدگرد»، «مسافران » و «سگ کشي»، همگي استقلال فردي و اجتماعي دارند.
» (سگال ١٣٨٩: ١٤١) برمبناي الگوي کمبل ، قهرمان به ترتيب با مراحل ده گانه اي چون درخواست (دعوت ) به آغاز سفر، دوري از محل زندگي ، پذيرش و تصميم گيري ، يافتن مرشد و راهنما، رويارويي با ممنوعيت ، هنجارشکني و زيرپا گذاشتن عرف و قانون ، آزمايش ، تعقيب قهرمان از سوي مخالفان ، پيروزي و به دست آوردن اکسير و آخرين مرحله يعني عزيمت ، روبه رو است .
نتيجه بهرام بيضايي در برخي از آثار سينمايي اش به دگرگوني اسطوره قهرمان دست يازيده و کوشيده است تا جايگاه زن را در سينما و به تبع آن ، در جامعه ايران متحول کند.