چکیده:
داستان لیلی و مجنون از داستانهای عاشقانه پرآوازه در ادب پارسی و عربی است. نخستینبار در ادب فارسی، حکیم نظامی گنجوی این داستان را به نظم درآورد. در مقام جوابگویی و تقلید از او، شاعران بسیاری این داستان را منظوم ساختهاند. در میان این روایات، منظومه نوفلنامه یا نوفل و مجنون سروده میرزاشفیع کلیایی، شاعر کردزبان سده دوازدهم و اوایل سده سیزدهم هجری، روایتی تازه است که ناشناخته مانده است. اهمیت این روایت در آن است که شاعر کردزبان توانسته است با قدرت شاعرانه و با بهکارگیری عناصر داستان، بهویژه شخصیتپردازی بینظیر، دست به آفرینش اثری دیگرگون بزند. در این مقاله، نگارندگان میکوشند ابتدا درباره پیشینه و نسخههای این روایت در ادبیّات کردی اطلاعاتی بهدست دهند. سپس، ضمن بیان احوال و آثار شاعر، روایت او را با روایت نظامی در بخش نوفل و مجنون مقایسه میکنند.
One of the most well known love stories in Persian and Arabic literatures is the story of "Layli and Majnoon". Hakim Nezami Ganjavi was the first poet who composed this poem. For imitation and response to Nezami, many poets composed poems on the same story among those Mirza Shafi Kolyaei, the Kurdish poet of the late twelfth and early thirteenth Hejria century composed a new narrative version, which has not appreciated. Importance of this narrative is that the Kurdish poet with the poetic ability and by using the elements of story, especially the unique characters, produces a different work. This study firstly intends to introduce this work and to compare this poem with
that of Nezami‟s poems, the Nofel and Majnoon part.
خلاصه ماشینی:
به تقريب ، ۸۶ تن از شاعران از ليلي و مجنون نظامي تقليد کرده اند که از اين تعداد، ۱۰ منظومه چاپ شده و ۲۱ منظومه نيز در قالب نسخه هاي خطي موجود است .
اين روايت با الهام از بخش مواجهۀ نوفل و مجنون داستان نظامي گنجوي سروده و در قالب اثري مستقل و با رعايت اصول داستانپردازي پرداخته شده است .
قالب و وزن منظومه منظومۀ نوفل نامه در قالب مثنوي سروده شده است و ۴۳۰ بيت دارد، با مطلع : خانــــــان شــــــکار کــــــرد يک روژ شـاي نوفـل عـزم شـکار کـرد Xanan šekar kard / yak ruž šay nufa1 ’azm-e- šekar kard.
اکنون ترديد مجنون در مصاف اول نوفل ، هنگـام کشته شـدن مردانـي از دو سـپاه ، در روايـت نظامي را با روايت ميرزاشفيع مقايسه ميکنيم : از قــــوم وي ار ســــري فتــــادي بــر دســت برنــده بــوس دادي وان کشـته کـه بـد ز خيـل يـارش مـيشسـت بـه چشـم سـيل بـارش گــر لشــکر او شــدي قــويدســت هـم تيـر بريختـي و هـم شسـت ور جانــب يــار او شــدي چيــر غريــدي ازان نشــاط چــون شــير (نظامي، ۱۳۸۰: ۱۱۱) ميرزاشفيع نيز چنين ميسرايد: ژو ســـپاه ژو ســـان و هـــر دو طـــرف خيزا بانگ بـرز «اضـرب لاتخـف » قـــيس بـــار نـــه ليـــو کـــردش خيـــالي طـــــولاني و طــــور درازي ســـــالي کفـــت نـــه فکـــر ويـــر پـــژاري ليلـــي ويــش وســت و شــيون شــين واويلــي صـــد لعنـــت و بخـــت اقبـــال ســـيام دريــــــغ ژ مــــــادر ازل نويــــــام ار بيـــــام ليلـــــي نـــــديام و چـــــم ســاکن بــيم پــي ويــم نــي پــژاره و غــم يـه چـين بـي کفـتم وي مـاجراي سـخت ژنــو ســـيا ســنگ واريـــام و بخـــت اگـــر کـــه گـــردون کـــرو بـــي ميلـــي شکســــت بــــاوران بــــاوان ليلــــي فـــتح کـــرو نوفـــل ليلـــي نـــه خطـــر بــد مبــو پــي مــن ، بــد ژ بــد بتــر چــون مبــو ليلــي شــاي ســياه چــاوان و زور بکيشـــــان و يانـــــۀ بـــــاوان بلـــــرزو ژ خـــــوف دس بـــــالا دس نمـــين بـــو ژ اســـر نرگســـان مـــس تـــوز پـــاي اســـپان بنيشـــو نـــه خـــال گــــردين بــــو گــــردن زجــــاج زلال (ميرزاشفيع ، ۱۳۸۰: ۱۵) žaW sepa žaW san Wa har do taraf / XiZa bank-e- barZ eZreb 1a taXaf. qays-e- bar na 1iW kardeš Xeya1i / tu1ani Wa taWr deraZi sa1i; kaft na fekr-o- Wir pažari 1ey1i / Wiš Wast Wa šiWan šin-o- WaWey1i.