چکیده:
کشتهشدن مظلومانه سیاوش، بهدست تورانیان، باعث ایجاد نوعی سنت عزاداری در ایران شد که به سوگ سیاوش یا سیاوشان معروف است. در مناطق کرد و لرنشین آیین سوگ بهنام چمر خوانده میشود و نحوه برگزاری این آیین در این مناطق یکسان است. این آیین با سوگواری برای سیاوش، شاهزاده محبوب ایرانیان، شباهتهای فراوانی دارد. مقاله حاضر با هدف بررسی و توصیف آیین سیاوشان و شناخت وجوه تشابه این رسم و آیین با سوگآیینهای کردی و لری، با استناد به منابع و همچنین تحقیقات میدانی و بهشیوه تطبیقی و تحلیلی نگاشته شده است. برخی آداب عزاداری، مضامین شعرها، اسبآرایی و... از این شباهتها است.
Killing of Siavash by Torranians caused a type of mourning rituals in Iran known as Siavash mourning or Siavashan. In Lorish and Kurdish region, the mourning rituals called Ghamar and the performance in these areas are the same. This Paper has been written to examine the mourning rites in Lurish and Kurdish regions and its resemblances with mourning in Shahnameh. In these regions, it seems the mourning ceremonies shares a lot in common with mourning rituals in ancient Iran particularly with Shahnameh. In this paper, there has been tried to pay the comparative essay on the mourning rituals in Lurish and Kurdish regions and the mourning in Shahnameh, referring to the field and library methods and sources.
خلاصه ماشینی:
البته فردوسي طوسي در همين زمينه ، يعني توصيف مويکندن ، دليري، اسواري، شيرکشي و بلندبالايي درگذشته ، از زبان خواهر بهرام چوبين در بستر مرگ برادر چنين آورده است : بيامد هم اندر زمان خواهرش همه پاک برکند موي سرش همي گفت زار اي سوار دلير کزو بيشه بگذشتي نره شير الا اي سوار سپهبد تنا جهانگير ناباک و شيراوژنا الا اي سر آورده کوه بلند ز درياي خوشاب بيخت که کند که کند اين چنين سبز سروسهي که افکند خوار اين کلاه مهي (شاهنامه ، ١٣٨٥: (1495 در همين زمينه ، شاهرخ مسکوب در کتاب سوگ سياوش به نقل از صادق هدايت (ترانه هاي عاميانه ) به اين رسم در ياسوج اشاره ميکند و ميگويد که : «در مراسم سوگواري در ياسوج ، مردها و زن هايي هستند که تصنيف هايي خيلي قديمي را با آهنگ غمناکي به مناسبت مجلس عزا ميخوانند و ندبه و مويه ميکنند که يادآور سياوشان *.
شعر وي جدا از اينکه اشاره به kuwer kuh puši abargi a duwâr/ domâ berâ kamki beču vaškar کبيرکوه رختي به سياهي سياه چادر برتن کرده است / بعد از مرگ برادرم ديگر چه کسي به شکار ميرود؟ در شاهنامه در توصيف مراسم ماتم پهلواناني چون طوس ، گودرز، گيو و رهام براي سياوش شاهد چنين مشابهت هايي هستيم ، چنان که آمده است : چو طوس و چو گودرز و گيو دلير چو شاپور و فرهاد و رهام شير همه جامه کرده کبود وسياه همه خاک بر سر به جاي کلاه (فردوسي,١٣٨٥: ٣٧٢) آيين سوگواري ديگري در لرستان ، بويراحمد، بختياري و ايلام دست به دور هم چرخاندن و گيس بريدن و خاموش کردن اجاق خانه (تژگاه )، يعني آتش خانه ، است *که باز تکرار همان آيين هاي باستاني است .