چکیده:
«وحدت متعالی ادیان» بر آن است که ادیان دارای دو بعد ظاهری و باطنیاند و اگرچه در ظاهر متعددند، در باطن واحدند. اختلاف در ظاهر ادیان لازم و ضروری است، اما در باطن اختلافی نیست. ادیان زندة دنیا همگی از حقانیت برخوردارند و هر دینی تا زمانی که بدان عمل میشود نسخ نشده و راهی است به سوی حقیقت. قایلان به این نظریه، یعنی سنتگرایان، مدعیاند عارفان نیز بر همین عقیدهاند و برای اثبات ادعای خود، شواهدی از گفتههای آنان ارائه میکنند. نوشتار حاضر با رویکرد انتقادی نسبت به دیدگاه سنتگرایی، درصدد است با نگاهی جامع به مبانی و نظام فکری هر دو گروه، انتساب اندیشة «وحدت متعالی ادیان» به عارفان را ارزیابی نموده، دیدگاه عارفان را تبیین کند و تحلیل صحیحی از سوءبرداشتها ارائه نماید.
خلاصه ماشینی:
"به همین ترتیب، همه مخلوقات با حضرت حق معیت داشته و مشمول رحمت عامه و قرب اویند: «رحمتی وسعت کل شی» (اعراف: 156)؛ «نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق: 16)، «هو معکم این ما کنتم» (حدید:4) با ملاحظة این آیات، پرسشی اساسی رخ مینماید: اگر همة حقایق در نهایت به قرب و لقای حقتعالی بارمییابند، و اگر قرار است انسانهای پست و اهل معصیت و ظلم، همسو با تمام حقایق، به سمت حقتعالی، که همان کمال حقیقی است، حرکت کنند در باب عاقبت گناهکاران و اساسا وجود جهنم، چه تبیین هستیشناختی میتوان مطرح نمود؟ این پرسش آنجا جدیتر میشود که جهتگیری کلی آیات قرآن کریم را به سمت هدایت انسان و رساندن او به کمال لایقش متوجه بدانیم.
ابیات معروف ابنعربی در ترجمان الاشواق، که محل استناد شووان برای اثبات «وحدت متعالی ادیان» قرار گرفته است، نیز در باب «عبادت وجودی» معنای درست خود را افاده میکند (شووان، 1381، ص130): لقد صار قلبی قابلا کل صورةو بیت لأوثان و کعبة طائفأدین بدین الحب أنی توجهت فمرعی لغزلان و دیر لرهبانو ألواح توراة و مصحف قرآنرکائبه فالدین دینی و إیمانی (ابن عربی، 1378، ص57) سیدحیدر آملی حدیث «أرنا الأشیاء کما هی» و سخن مشهور عارفان «الطرق الی الله تعالی بعدد أنفاس الخلائق» (آملی، 1368 الف، ص8) را نقل کرده است، سپس ابیات مذکور را آورده، بیان میکند: خداوند به من علمی عطا نموده است که میتوانم سر این گفتههای نبی اکرم( را درک کنم، بهگونهایکه همچون هیولا، صور همة عقاید را در خود پذیرا شدهام تا بتوانم حقیقت اشیا را همچنانکه هست، درک کنم؛ «أرنا الأشیاء کما هی»."