چکیده:
این مقاله به صورت جداگانه و منسجم ( از میان مولفههای دیگر ناسیونالیسم چون دین و مذهب، سرزمین و تاریخ مشترک)، به موضوع "رابطهی بین زبان و ناسیونالیسم" پرداخته است. این موضوع بهگونهای یادآور"نظریهی قومیت زبانی" نیز هست که در زمان شکلگیری دولت-ملتهای اروپایی نقشی مهم در تشکیل این کشورها و بعضی از ملتهای خاورمیانه ایفا کرد. با فروپاشی امپراتوری عثمانی نقش زبان در تشکیل هویت ملی این کشورها مطرح و برجسته شد و تعدادی از کشورهای عربی و ترکیهی جدید نیز بر پایهی این ناسیونالیسم شکل گرفتند. هدف اصلی این تحقیق، مطالعه و تحلیل تاثیر هویت زبانی و نقش آن در تشدید و شکلگیری جنبش ناسیونالیستی عرب میباشد.
There are some indicators for nationalism like: "language, religion, territory and common history", but this article has paid attention especially to the "relationship between language and nationalism". This matter can remember "Theory of lingual ethnicity" in the age of shaping European nation states, it played an important role in the shaping of nationalism and making some countries, and with wide-spreading nationalism in the world, some nationalities in the middle east after the collapse of Ottoman empire distinguished role of language in the shaping of self national identity in the base of this theory, so some Arabic countries and new Turkey were shaped in the Ottoman empire in the base of this type of nationalism. Principle goal of this article is study and analysis of influence of lingual identity and role of it in the intensifying and shaping of Arabic nationalistic movement.
خلاصه ماشینی:
"صورت گرفته است،این پرسش شکل میگیرد که:در میان مؤلفههای ذکر شده، زبان(به عنوان یکی از شاخصهای مهم تعیین هویت انسان در دنیای مدرن)چه جایگاهی در جنبش ناسیونالیستی عرب در خاورمیانه داشته است؟ چارچوب نظری این پژوهش تلفیقی از آرای ساطع الحصری پدر قومیت عرب و«هردر» آلمانی است که از میان عوامل مختلف،تقدم را به زبان میدهند و براهمیت زبان به عنوان شکلدهندهی هویت ملی و ابزاری برای جنبشهای ملیگرایی تأکید کردهاند.
در میان شخصیتهای فکری،فرهنگی و اجتماعی دنیای اسلام و عرب میتوان به صورت مفصلتر به بیان آرای دو شخصیت برجستهی دیگر یعنی ساطع الحصری و سید جمال پرداخت که حصری منادی و نظریهپرداز وحدت اعراب از نظر زبانی و سید جمال با اینکه در طرح اتحاد عربی،دیدگاه اسلامی داشته اما در مرحلهای از زندگیاش طرفدار نظریهی قومیت زبانی عرب با تأکید بر«زبان عربی»به عنوان شکلدهندهی هویت عربی بوده است.
ثانیا،روا نیست که فیلسوفان اندلسی چون ابن باجه و ابن رشد و ابن طفیل را به دلیل آنکه در جزیره العرب متولد نشدهاند عرب ندانیم و یا کمتر از«کندی»عرب بدانیم؛زیرا به هرحال زبان آنان عربی بوده است به ویژه آنکه معتقد شویم که جز«زبان»راهی برای جدا کردن ملتها از یکدیگر وجود ندارد و زبان،مهمترین وجه امتیاز اقوام و ملل است و هرگاه قومی این امتیاز را از دست بدهد در واقع امتیاز اصلی خود را از دست داده است(عنایت،1376:107 و عماره،1382:171)."