چکیده:
حقیقت نفس ، یکی از مهم ترین موضوعاتی است که از دیرباز مورد توجه بشر واقـع شـده و ذهن بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف کرده است . یکی از پیچیدهترین مباحـث در این باره، مسئلة تجرد نفس است . هم ترازی خودشناسـی بـا خداشناسـی در آمـوزههـای دینی ، نشان از جایگاه بس رفیع این پدیدة شگفت انگیز عالم خلقـت دارد. تاکیـد آیـات و روایات بر فنای بدن و بقای نفس ، مسئلة ادراکات، تخیلات، خوابدیدن و از همه مهم تـر ماندگاری نفوس و ثواب و عقاب اخروی، فیلسوفان و متکلمـان اسـلامی را بـر آن داشـته است که در حد توان، حجاب از چیستی و هستی این معمای رازآلـود هسـتی برکشـند. در اینکه حقیقت و ماهیت نفس چیست ، اندیشـمندان دیـدگاههـای مختلفـی ارائـه کـردهانـد. پژوهش حاضر با ارائة گزارشی از دیدگاه متکلمان اسلامی و نقد دلایل آنان، در ادامه بـه بیان دلایل فیلسوفان اسلامی در خصوص تجرد نفس پرداخته است و در نهایت با ارزیـابی دو دیدگاه به این پرسش اساسی پاسخ می دهد که چرا متکلمان کـه وظیفـة آنـان دفـاع از گزارههای دینی اسـت ، بـا توجـه بـه تصـریحات نقلـی در خصـوص تجـرد روح، دیـدگاه جسم انگاری را دربارة روح پذیرفته اند.
خلاصه ماشینی:
"مقدمة دوم یک ادعاست که بدن انسان ، چنان که مدرک جزئیات است ، مدرک کلیات است و اینکه آورده اند در منطـق ثابـت شده تصور مرکب ، مسبوق به تصور مفردات است ، نکته ای درست است ؛ چه اینکـه تصور کل (مرکب ) و به عبارت دیگر مدرک تصور، تصدیق مبتنی بر تصـور اجـزای آن است ؛ لیکن از این قاعده نمـی تـوان بهـره گرفـت و مـدعی شـد مـدرک جزئـی شخصی ، مدرک کلی هم هست و در خصوص دلیل هفتم ، چنان که در نقد دلیل آمده است ، نسبت نفس با همـة اجسـام از جملـه بـدن یکسـان نیسـت و نفـس را خـواه روحانیه الحدوث بدانیم - چنان که ابن سینا و شیخ اشراق می گویند و خـواه جسمانیه الحدوث بدانیم - چنان که ملاصدرا معتقد است - در هردو صورت ، مـزاج کـه مـورد قبول فلاسفه است ، آن گاه به نقطة عالی اعتدال رسید، مزاج انسانی شکل می گیـرد و مزاج انسانی ، بسترساز حدوث نفس می شود و این ، بدان معناست که رابطة نفـس بـا بدن که جسمی از اجسام است ، نه تنها یکسان نیست ، بلکه اگر جسمی که بدن است نباشد، نفس حادث نمی شود."