چکیده:
هوشنگ گلشیری یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین داستاننویسان معاصر ایران است. شازده احتجاب، جزو مهمترین آثار او و از نمونههای شاخص داستاننویسی مدرن است که با محوریّت شیوۀ تکگویی درونی و جریان سیّال ذهن نوشته شده است. گلشیری برای تحقّق این تکنیک و پیشبرد طرح داستان، از عناصر متنوّع ارتباط و رفتار غیرکلامی در سطحی گسترده و به صورتی بارز و تعیینکننده استفاده کرده است. بر این اساس، بررسی کارکرد رفتارها و ارتباطات غیرکلامی در شازده احتجاب، موضوع این مقاله است. این پژوهش برآن است، با دیدگاۀ میانرشتهای (ادبیّات داستانی، نشانهشناسی و روانشناسی)، نمودهای گوناگون ارتباط غیرکلامی و دلایل آنها را در داستان مذکور مورد تحلیل قرار دهد و بررسی کند که گلشیری تا چه اندازه و با چه کیفیّتی به نقش این عناصر در پیشبرد داستان توجّه کرده است. رفتارهای غیرکلامی، به صورتهای مختلفی با عناصر داستان مرتبط هستند؛ مثلا ارتباطات آوایی در ایجاد لحن، مصنوعات و محیط در صحنهپردازی و اشارات در شخصیّتپردازی و شکلگیری تعلیق نقش دارند. در شازده احتجاب، عناصر محیطی و مصنوعات بیش از سایر مقولهها بسامد دارند و رفتارهای چهره، حرکات اندام و پیرازبانها نیز در جایگاههای بعدی قرار میگیرند. رفتارهای مذکور، بخصوص در شخصیّتپردازی، فضاسازی و پردازش صحنههای داستان، نقش محوری دارند.
خلاصه ماشینی:
گلشیری برای تحقّق این تکنیک و پیشبرد طرح داستان، از عناصر متنوّع ارتباط و رفتار غیرکلامی در سطحی گسترده و به صورتی بارز و تعیینکننده استفاده کرده است.
این پژوهش برآن است، با دیدگاۀ میانرشتهای (ادبیّات داستانی، نشانهشناسی و روانشناسی)، نمودهای گوناگون ارتباط غیرکلامی و دلایل آنها را در داستان مذکور مورد تحلیل قرار دهد و بررسی کند که گلشیری تا چه اندازه و با چه کیفیّتی به نقش این عناصر در پیشبرد داستان توجّه کرده است.
» (تسلیمی، 1388: 226) یکی از مهمترین ابزار گلشیری برای پیشبرد حکایت شازده و تحقّق نمودهای سیلان ذهن در این داستان، استفادۀ گسترده از انواع ارتباطات و رفتارهای غیرکلامی است؛ خصیصهای تعیینکننده که تا کنون مورد توجّه قرار نگرفته است.
گریۀ مادر در این جملات، نشانۀ ترس از پدربزرگ و خشم او، ناراحتی از وضعیّت خود که در خانوادۀ شوهر تکیهگاه و قدرتی ندارد و نیز دلتنگی برای شوهر است که میخواهد به ارتش باز گردد.
فخرالنّسا این رفتار را با دیگر وسایل منزل شازده نیز انجام میدهد که دقیقاً همین پیام را منتقل میکند.
» (گلشیری، 1380: 14) این رفتار که در داستان تکرار میشود، نشانۀ آرامش و تسلّط روحی فخرالنّسا در برابر شازده است.
» (همان: 39) رنگ سیاه در این جملات، نشانۀ عزاداری و مرگ، ابهّت و هیبت و نیز قدرت و ثروت است.
» (همان: 116 و 117 و 118) از دیگر مصنوعات مهمّ این داستان، میتوان به اسباب و اثاثیۀ خاندان و منزل شازده اشاره کرد.
9. رفتارهای دست فخرالنّسا که در این داستان بیشتر به چشم میآیند، نشانۀ کنجکاوی و دقّت او و تمسخر شازده هستند.