چکیده:
برهان تضایف یکی از مهمترین براهینی است که ملاصدرا برای اثبات اتحاد میان عاقل و معقول اقامه کرده است. این برهان پس از ملاصدرا مورد مناقشة فراوانی قرار گرفت؛ برخی از حکما آن را پذیرفتند و برخی دیگر به چالش کشیدند. مرحوم علامه طباطبایی از آن دسته حکمایی است که برهان مذکور را تام ندانسته و بر آن اشکالات متعددی وارد کرده است و خود در بدایة الحکمة و نیز نهایة الحکمة برای اثبات اتحاد عاقل و معقول راه دیگری را در پیش میگیرد. اما به نظر میرسد که هیچیک از اشکالات علامه بر این برهان وارد نیستند
خلاصه ماشینی:
٢ نقد و بررسی اشکال اول علامه در موضع مذکور و در دیگر مواضع ، اتحاد عاقل و معقول را از نوع اتحـاد ناعـت و منعوت می دانند که همان طور که عبارت مذکور معلوم است ، اتحاد ناعت و منعـوت شـامل اتحاد جوهر و عرض ، ماده و صورت ، و علت و معلول ، و بالعکس می شـود و بـه عبـارت دیگر این اتحاد مربوط به جایی است که سخن از وجود لغیره و یا فی غیره در میان باشد.
٢ نقد و بررسی اشکال دوم در این اشکال علاوه بر درنظرداشتن رأی مرحوم علامه در اتحاد عاقـل و معقـول (کـه اتحاد ناعت و منعوت است ) باید متذکر این مطلب بشویم که مقصود علامـه آن نیسـت که به طور کل نمی شود وجود تعلقی را جدای از مالکش فرض کرد؛ زیرا خـود ایشـان در نهایة الحکمة تصریح کرده اند که می توانیم وجود تعلقی را به نحـو اسـتقلالی فـرض کرده و با مقایسه با دیگر ممکنات ، احکامی را برای آن اثبات کنیم ٢، امـا در مقایسـه بـا واجب ، همة ممکنات عین الربط هستند و برای آن هـا فـرض اسـتقلال نمـی تـوان کـرد (طباطبایی ، ١٤٢٤: ٣٩-٤٠).
علامه اشاره می کند: اگر همان طور که وی [یعنی صدرا] قائل است ، عدم اجتماع میـان آن دو بـه دلیـل برهـانی خاص باشد، امتناع اجتماع میان آن دو به سبب برهان است نه به لحاظ ذاتشان ، لـذا تقابـل نخواهند داشت ؛ زیرا تقابل مغایرت ذاتی است [یعنی باید ذاتشان اقتضای تغـایر را داشـته باشد نه آن که به سبب دلیلی بیرونی تغایرشان اثبات شود] و ما فرض کرده بودیم که میـان آن دو تقابل است و خلف لازم می آید (طباطبایی ، ١٩٨١: ٦/ ١٧٣).